به صورت هسته ای و مرکزی، علم اقتصاد مطالعه بر روی این مسئله است که انسان در مواجهه با «کمبود» چه تصمیماتی را اتخاذ می کند. حال این می تواند تصمیات فردی، خانوادگی و یا اجتماعی را شامل شود. اگر شما با چشم باز به اطراف خود نگاه کنید متوجه می شوید که «کمبود» یکی از واقعیات زندگی است.

«کمبود» یعنی که انسان کالا، خدمات و منابعی را می خواهد که  زیاده از آن در دسترس نیست. منابع مانند کارگر، ابزار، زمین و مواد خام اولیه برای تولید محصولات مورد نیاز و خدمات مورد نیاز ما به میزان محدود در دسترس است. البته ترس اصلی در خصوص منابع مربوط به زمان است. هر شخصی، فقیر و غنی ، فقط ۲۴ ساعت یک روز را برای تلاش به رسیدن به آنچه که نیاز دارند زمان دارند. در هر لحظه ای از زمان میزان محدودی از منابع در دسترس قرار دارد.

به موضوع از این زاویه نگاه کنید، در سال ۲۰۱۶ نیروی کار در کانادا به میزان ۱۹٫۴ میلیون نفر بر اساس گزارش استاتیک کانادا بوده است. مساحت کل کانادا در حدود ۹٫۹۹ میلون کیلومتر مربع است. میزان زیادی برای منابع تعیین کننده  وجود دارد در حالی که آنها محدود نیز هستند.به دلیل این که منابع محدود هستند بنابر این کالاها و خدمات مبتنی بر این منابع نیز کم هستند. حال این مسئله را از با این نکته که خواسته های انسان بی نهایت است ترکیب کنید، متوجه خواهید شد که چرا «کمبود»یک مشکل است.

اگر هنوز اعتقاد ندارید که «کمبود» مشکل است ، موارد زیر را در نظر بگیرید: آیا همه برای غذا خوردن به غذا احتیاج دارند؟ آیا همه به یک مکان مناسب برای زندگی نیاز دارند؟ آیا همه به مراقبت های بهداشتی دسترسی دارند؟ در هر کشوری در جهان، افرادی هستند به دلیل تمرکز و  توجه بر روی چند کالا و خدمات بحرانی، گرسنه، بی خانمان و نیاز به مراقبت های بهداشتی هستند. چرا این موارد وجود دارد؟ این به دلیل «کمبود» است. بیایید کمی عمیق تر به مفهوم «کمبود» بپردازیم ، زیرا این موارد برای درک مفهوم اقتصاد بسیار مهم هستند.

اقتصاد

مشکل «کمبود»

به هر چیزی که مصرف می کنید بیاندیشید، غذا، سرپناه، لباس، حمل و نقل، مراقبت های بهداشتی و تفریحات. شما چگونه این ملزمات را فراهم می کنید؟ شما بالشخصه این ملزومات را تولید و تهیه نمی کنید لبکه آن ها را می خرید. چگونه شما از عهده خرید این ملزومات بر می آئید؟در ازای حقوقی کار می کنید و اگر شما هم کار نکنید کس دیگری بجای شما کار می کند. با این وجود هنوز هم بیشتر ما هرگز پول کافی برای خرید چیزهایی که لازم داریم، نداریم. این به دلیل کمبود است. خب پس چطور باید بر مشکل کمبود فائق بیائیم؟

هر جامعه ای در هر سطحی که باشد باید انتخاب کند که چگونه از منابع خود بهره بگیرد.خانواده ها باید تصمیم بگیرند که منابع مالی خود را برای خرید ماشین هزینه کنند یا برای رفتن به سفر. زعمای شهر ها باید تصمیم بگیرند که بیشترین بخش بودجه خود را صرف پلیس و آتشنانی بکنند یا صرف آموزش و پرورش. دولت ها هم باید تصمیم بگیرند که بیشترین سرمایه خود را صرف حراست و حفاظت از محیط زیست نمایند یا این که به نیروی نظامی و ارتش اختصاص دهند. در اغلب موارد بودجه کافی برای هر دو مسئله وجود ندارد. خب پس چرا ما هر چیزی را که مصرف می کنیم خودمان تولید نمی کنیم؟ خب پاسخ اولیه و ساده این است بیشتر ما نمی دانیم چطور این کار را انجام دهیم. به اعصار گذشته فکر کنید، زمانیکه انسان ها می دانستند که چگونه بسیاری از اموری را که ما امروز انجام می دهیم، از ساخت منازلشان گرفته تا پرورش گیاهان و کاشت دانه ها، از شکار برای غذا گرفته تا تعمیرات ابزارشان را، خودشان انجام می دادند. بسیاری از ما نمی دانیم که چطور همه این ها یا حتی یکی از این ها را انجام دهیم. این به این دلیل نیست که ما نمی توانیم یا بگیریم بلکه به این دلیل است که ما مجبور نیستیم. دلیل اینکه چیزی به نام توزیع و تخصیص کار است ، نوآوری تولید است که برای اولین بار توسط آدام اسمیت در کتاب خود “ثروت ملل” مطرح شده است.

اقتصاد

توزیع و تخصیص کار

مطالعات اقتصادی به طور رسمی زمانی که آدام اسمیت(۱۷۲۳–۱۷۹۰)  کتاب معروف خود با عنوان «ثروت ملل» را در سال ۱۷۷۶ به چاپ رساند، آغاز شد. نویسندگان دیگری هم بودند که قبل از اسمیت در قرون قبلی در حوزه اقتصاد قلم زده بودند اما وی اولین کسی بود که به صورت جامع به موضوع پرداخت. در فصل اول کتاب اسمیت مقدمه ای از تعریف کار را ارائه می دهد که به این معنی است که یک محصول یا خدمتی که تولید شده،  به تعدادی از بخش ها تقسیم شده که هر کدام توسط کارگران مختلفی فراهم شده است به جای اینکه همه کارها توسط یک فرد انجام شود.

برای روشن شدن تقسیم کار، اسمیت میزان وظایفی که برای ساخت یک سنجاق لازم است را بر شمرد: رشته کردن یک سیم، بریدن آن به یک اندازه مشخص، صاف کردن آن، ایجادیک نقطه بر روی آن به عنوان سر و ته برای این قطعه فلزی و بسته بندی سنجاق ها برای فروش که این بخش کوچکی از فرایند است. اسمیت ۱۸ نوع کار مختلف را برای تولید سنجاق بر می شمارد.

مشاغل مدرن نیز وظایف را به همین نحو تقسیم می کنند. حتی یک تجارت نسبتاً ساده مانند رستوران وظیفه سرو کردن وعده های غذایی را به طیف وسیعی از مشاغل مانند سرآشپز، سرآشپزهای سس، کارگر آشپزخانه، خدمه ای که باید پای میزها قرار بگیرند، خوشامدگو مقابل در ورودی، تمیزکننده میزها، حسابدار برای بررسی قبوض و صورتحساب ها و … را شامل می شود. علیرغم همه این ها به ارتباطات اقتصادی رستوران با تأمین کنندگان غذا، مبلمان، تجهیزات آشپزخانه و ساختمان جایی که در آن قرار دارد اشاره نمی کنیم. یک کسب و کار بزرگ و پیچیده مثل کارخانه، کارخانه کفش می تواند صدها وظیفه و کار طبقه بندی شده داشته باشد.

اقتصاد

چرا تقسیم کار باعث افزایش تولید می گردد؟

وقتی وظایف مربوط به تولید یک کالا یا خدمات تقسیم شده و طبقه بندی شده است، کارگران و مشاغل می توانند مقدار بیشتری از بازده تولید کنند. اسمیت در مشاهدات خود در مورد کارخانه های سنجاق اظهار داشت که ممکن است یک کارگر به تنهایی در طول روز ۲۰ سنجاق بسازد، اما این کسب کار با ۱۰ کارگر ( برخی از زنان ممکن است که دو یا سه کار از ۱۸ وظیفه مرتبط با تولید سنجاق را انجام دهند) می تواند ۴۸ هزار سنجاق در روز بسازند. اسمیت در خصوص این که چطور ممکن است گروهی از کارگران، که هر یک متخصص در کارهای خاص خود هستند می توانند این حجم از تولید را داشته باشند در حالی که تعداد کارگران بیشتری که قصد دارند همه کارها را خود انجام دهند به این باز ده نمی رسند، سه دلیل ارائه داد.

دلیل اول: تخصصی سازی در مشاغل کوچک به اجازه می دهد تا کارگران بر روی روندی از تولید سودآور تمرکز کنند. مزایای خاص ممکن است مبتنی بر گزینه های آموزشی باشد ، که به نوبه خود توسط علاقه ها و استعدادها شکل می گیرد. به عنوان مثال فقط کسانی که دارای مدرک پزشکی هستند، می توانند پزشک شوند. برای برخی از کالاها، تخصص می تواند متاثر از جغرافیا باشد. گندم کار بودن در ساسکاچوان کانادا راحت تر است تا در جزیره انگلستان اما اداره یک هتل توریستی در بریتیش کلمبیا راحت تر است تا در ساسکاچوان کانادا. اگر در یک شهر بزرگ زندگی می کنید و یا در نزدیکی آن هستید ، جذب مشتری کافی برای انجام یک کار موفق در زمینه خشکشویی یا سینما راحت تر است تا این که در یک منطقه روستایی کم جمعیت زندگی کنید.

بر اساس این دلیل اگر افراد به صورت تخصصی به تولید آنچه که در تولید آن بهتر هستند بپردازند بسیار بازدهی بیشتری خواهند داشت تا این که ترکیبی از چیزهای مختلف را بسازند که برخی از آن ها خوب هستند و برخی دیگر خوب نیستند.

دلیل دوم: کارگرانی که در تولید یک محصول خاص با وظایف مشخص آموزش می بینند سرعت بیشتر و کیفت بیشتری را در محصولات تولیدی فراهم می کنند. این الگو برای بسیاری از کارگران صدق می کند مانند کارگران خط مونتاژ که خودرو می سازند، آرایشگرانی که مو کوتاه می کنند و پزشکانی که جراحی قلب انجام می دهند.. در واقع، کارگرانی که به صورت تخصصی کار می کنند غالبا به دلیل اشرافی که از کار خود دارند می توانند می توانند ابداعاتی در خصوص این که چگونه کار را با سرعت و کیفیت بیشتری انجام بدهند دارند.

دلیل سوم: تخصص این امکان را به مشاغل می دهد تا از مقیاس های اقتصادی استفاده کنند به این معنی که برای بسیاری از کالاها، با افزایش سطح تولید، میانگین هزینه تولید هر واحد جداگانه کاهش می یابد. به عنوان مثال ، اگر یک کارخانه فقط ۱۰۰ اتومبیل در سال تولید کند، هر ماشین به طور متوسط بسیار گران خواهد بود. اما اگر یک کارخانه هر سال ۵۰،۰۰۰ اتومبیل تولید کند، می تواند با ماشین های عظیم و کارگرانی که وظایف تخصصی را انجام می دهند خط مونتاژ را تنظیم کند و میانگین هزینه تولید در هر خودرو پایین تر باشد. نتیجه نهایی این است که کارگرانی که می توانند بر روی ترجیحات و استعداد های خود متمرکز شوند، یاد می گیرند که کار تخصصی خود را به درستی انجام دهند و در سازمان های بزرگ کار کنند. جامعه به عنوان یک کل می تواند خیلی بیشتر از آنچه که هر شخص سعی در تولید همه کالاها و خدمات خود داشت، تولید و مصرف کند. تقسیم و تخصص نیروی کارگر مانعی در برابر مشکل «کمبود» است.

اقتصاد

تجارت و بازار

با این حال، تخصص فقط در صورتی معنی دارد که کارگران بتوانند از مبلغی که برای انجام کارهای خود دریافت می کنند برای خرید سایر کالاها و خدمات مورد نیاز خود استفاده کنند. به طور خلاصه، تخصص نیاز به تجارت دارد. برای پخش موسیقی لازم نیست چیزی راجع به الکترونیک یا سیستم های صوتی بدانید — شما فقط یک هدفون می خرید ، موسیقی را دانلود می کنید و گوش می دهید.

شما لازم نیست که چیزی در خصوص صنعت ریسندگی یا ساختار ماشین دوخت بدانید تا یک لباس برازنده به تن کنید شما تنها آن را می خرید و به تن می کنید. به جای این که شما انبوهی از دانش و مهارت مرتبط با تولید محصولات یا خدمات را به دست بیاورید، می توانید به راحتی به بازار مراجعه کنید و کالا و خدمات مورد نیاز خود را خریداری نمائید. این چیزی است که جامعه مدرن باعث پیوند ما با اقتصاد قوی جهانی می گردد.

چرا اقتصاد بخوانیم؟

حالا که ما به یک چشم انداز از چیستی اقتصاد رسیدیم، بیایید یک بحث سریع در خصوص این که چرا شما محق هستید تا اقتصاد بخوانید داشته باشیم. اساسا اقتصاد یکسری اطلاعات برای حفظ کردن نیست هر چند که اطلاعات اساسی ای وجود دارد که باید آن ها را دانست. در عوض ، اقتصاد بهتر است که که به عنوان مجموعه ای از سؤالاتی که باید به آنها پاسخ داده شود یا معماهایی که باید در نظر گرفته شود، دانسته شود. از همه مهمتر ، اقتصاد ابزارهایی را برای کار با آن معماها فراهم می کند. اگر هنوز شما با مطالعه اقتصاد مشکل دارید در اینجا برخی دلایل مطرح می شود تا درک مسئله برا شما ساده تر شود.

تقریباً هر مشکلی که امروز جهان با آن روبرو است ، از گرم شدن کره زمین ، گرفته تا فقر در جهان ، گرفته تا درگیری ها در سوریه، افغانستان و سومالی، از بعد اقتصادی برخوردار است. اگر قرار است بخشی از حل آن مشکلات باشید، باید بتوانید آنها را درک کنید. اقتصاد بسیار مهم است. دشوار نیست که اهمیت اقتصاد را در قبال شهروندی خوب بیش از حد بدانیم. شما باید در بودجه ها ، مقررات و قوانین به طور کلی رأی دهید.

درک اساسی از اقتصاد، شما را به یک متفکر کاملاً مشرف به مسائل کلی تبدیل می کند. وقتی مقاله هایی را در مورد موضوعات اقتصادی می خوانید، استدلال نویسنده را درک خواهید کرد و قادر به ارزیابی آن خواهید بود. با شنیدن همکلاسی ها ، همکاران یا نامزدهای سیاسی که در مورد اقتصاد صحبت می کنند، می توانید بین عقل سلیم و مزخرفات تفاوت قائل شوید. روشهای جدیدی برای تفکر درباره وقایع جاری و تصمیم گیری های شخصی و تجاری و همچنین وقایع و سیاست های فعلی پیدا خواهید کرد. مطالعه اقتصاد پاسخ ها را دیکته نمی کند ، اما می تواند گزینه های مختلف را روشن کند.

اقتصاد

خلاصه

اقتصاد به دنبال درک و رفع مشکل کمبود است، یعنی زمانی که خواسته های انسان برای کالاها و خدمات از عرضه موجود فراتر رود. اقتصاد مدرن تقسیم کار را به نمایش می گذارد ، که در آن افراد با تخصص در آنچه تولید می کنند درآمد کسب می کنند و سپس از آن درآمد برای خرید کالاهای مورد نیاز یا خواسته خود استفاده می کنند. تقسیم کار به افراد و بنگاهها اجازه می دهد تا به دلایل مختلف تخصص و تولید بیشتری داشته باشند: الف) به نمایندگان این امکان را می دهد که به دلیل عوامل طبیعی و سطح مهارت، روی مناطق مورد نظر متمرکز شوند.

ب) عوامل را به یادگیری و اختراع تشویق می کند.

ج) به نمایندگان این امکان را می دهد تا از مقیاس های اقتصادی استفاده کنند.

تقسیم و تخصص کار فقط وقتی کار می کند که افراد بتوانند آنچه را که در بازار تولید نمی کند خریداری کنند.