تاریخچهی پول؛ پول چرا به وجود آمد و چگونه کار میکند
تصور بسیاری از ما دربارهی نحوهی به دست آوردن پول این است که باید کار کنیم تا پول در بیاوریم و با آن پول نیازهایمان را رفع و خواستههایمان را برآورده کنیم. در واقع تعداد کمی از ما ماهیت واقعی پول را درک میکنیم.
پول در واقع آنطور که خیلیها تصور میکنند، «ذخیرهی ارزش» نیست، بلکه پول معیاری است برای بدهی هر فرد نسبت به کسی است که پول دارد. بنابراین:
هرچه پول بیشتری داشته باشید، در حقیقت تعداد بدهکاران به شما بیشتر است.
پذیرش این مفهوم حتی برای بسیاری از اقتصاددانان مدرن نیز دشوار است. برای درک این ایده، بهتر است نگاه کوتاهی به اصل و ریشهی پول داشته باشیم.
فهرست مقاله
Toggleبهتر است مفهوم پول وجود داشته باشد
تقریبا همهی نظریههای اقتصادی مدرن دربارهی پول اشتباه است. دلیل آن این است که این نظریهها از کتاب «ثروت ملل» آدام اسمیت مشتق شدهاند. اسمیت این کتاب را در سال ۱۷۷۶ منتشر کرد و پس از آن بود که پدر علم اقتصاد نام گرفت. به طور خلاصه، این کتاب نشان میدهد که در گذشته چگونه انسانها تعاملات خود را از طریق داد و ستد کالا به کالا انجام میدادند. در این نوع دادوستد به عنوان مثال، فردی که یک گاو داشت میتوانست آن را با سی عدد جوجه که متعلق به شخص دیگری بود معامله کند.
محدودیتهای این نوع دادوستد آشکار است: به ندرت میتوان هماهنگی بین نیازها و کالاها پیدا کرد. به عبارت دیگر، اینطور نیست که فرد همیشه کالایی برای معاوضه با کالای دیگر که متعلق به فرد دیگری است داشته باشد. به دلیل همین محدودیت، نظریهی اقتصاد سنتی مفهوم پول را پدید آورده است.
هنگامی که فردی چیزی را از کسی میخواهد اما در قبال آن ما به ازای مناسبی برای عرضه ندارد، باید چیزی را به فرد فروشنده ارائه کند که او بعدا بتواند از آن برای تهیهی مایحتاج خودش استفاده کند. بنابراین بهتر است مفهوم پول وجود داشته باشد.
اقتصاد رایج میگوید در گذشته ابتدا دادوستد پایاپای به وجود آمد و سپس به خاطر نیاز موجود، پول ایجاد شد؛ در نهایت نیز مبحث اعتبار شکل گرفت. درک این موضوع بسیار آسان است و منطقی به نظر میرسد.
این روند به این شکل کار میکند: من به چیزی که شما دارید نیاز دارم، اما پول کافی یا چیزی برای مبادله با آن ندارم. با توجه به اینکه پول در حال حاضر به عنوان وسیلهای برای اندازهگیری ارزش هر چیزی به کار میرود، میتوانم در ازای مبادلهی جنس به شما یک گواهی با عنوان «گواهی پرداخت بدهی» بدهم. شما بر اساس اعتباری که نزد شما دارم ،اقلام مورد نیازم را به من خواهید داد، با این شرط که در موعد مقرر در آینده پول آنها را پرداخت کنم. اگر در زمان مشخص شده پول را پرداخت نکردم، هر دو میدانیم که شما حق دارید ارزش اعتبارم را (به هر شکلی که با معیارهای جامعه مطابقت دارد مثل زندان انداختن یا توقیف اموال) کاهش دهید. در این مدل، پول به عنوان ابزار نمایندهی ارزش شناخته میشود و در مرکز مداری قرار میگیرد که تراکنشهای اقتصادی حول آن میچرخند.
اعتبار، بنیان اقتصاد است
اعتبار را باید اساس و بنیان اقتصاد دانست و مدتها پیش از آنکه پول به صورتی که امروز میشناسیم مرسوم شود، وجود داشته است. اگر فردی میخواست یک گاو را از شخصی بخرد اما کالایی را که صاحب گاو در ازای آن مطالبه میکرد نداشت، به احتمال زیاد صاحب گاو آن را به فرد میداد به شرطی که در زمان مقرر بهای آن را با کالای مناسبی پرداخت کند. با وجود اینکه در برخی از دورههای تاریخ بشر، سیستم پولی معینی وجود نداشته است که از طریق آن بشود قیمتی برای گاو تعیین کرد، باز هم انجام این معامله امکانپذیر بوده است. این بدان معناست که صاحب گاو برای فرد مورد نظر خدمتی انجام داده است و او بابت آن به صاحب گاو بدهکار است.
شواهد مختلف دانش انسانشناسی نشان میدهد که در واقع بیشترین تعاملات اقتصادی انسان (قبل از اینکه پول و دادوستد به صورت فعلی رایج شوند) بر اساس اعتبار صورت میگرفت.
نمونههای بیشماری در پژوهشهای انسانشناختی وجود دارد که نشان میدهد از نظر تاریخی همیشه بدهکاران در صورت عدم پرداخت بدهی، مدیون طلبکاران بودند. در بسیاری از فرهنگهای قدیمی (و نیز فرهنگ برخی مناطق دورافتاده و فاقد ارتباط با تمدن مدرن در عصر کنونی) اگر فردی بدهیاش را پرداخت نمیکرد، طلبکار میتوانست هر چه را مناسب میداند (حتی جان شخص یا اعضای خانوادهی او) را از او بگیرد.
به عبارت دیگر، از دیرباز طلبکاران بر بدهکاران تسلط کامل داشتند. در عصر حاضر نیز با چنین موضوعی مواجه هستیم، اما شرایط انسانیتری برای آن وضع شده است. به عنوان مثال، اگر به بانک بدهکار باشید و آن را پرداخت نکنید، بانک میتواند خانه یا بخشی از حقوقتان را به جای بدهیاش بردارد. در بعضی موارد، حتی میتواند شما را وادار کند برخی از داراییهایتان را بفروشید و بدهیتان را بپردازید.
پول، نشانگر اعتبار
از آنجا که اعتبار حتی پیش از خلق پول وجود داشت، سؤال اینجاست که پول چگونه به وجود آمد و واقعا نمایندهی چیست؟
فرض کنید فردی میخواهد یک گاو را از شخصی خریداری کند. هم او و هم صاحب گاو میدانند که این فرد چیزی را که در حال حاضر مورد نیاز صاحب گاو است، ندارد تا در ازای مبادله به او بدهد. فرد خریدار به طور شفاهی به صاحب گاو میگوید که بدهیاش را به او پرداخت خواهد کرد. این کار شاید در یک جامعهی کوچک بدوی مشکلی ایجاد نکند، اما در جامعهای که به مراتب بزرگتر و پرجمعیتتر است چطور؟ حال اگر صاحب گاو نیاز فوری داشت و میخواست بلافاصله مایحتاجش را با گاو مبادله کند چه میشد؟ احتمالا از او میخواست که روی قطعه کاغذی بنویسد و امضا کند که به اندازهی ارزش یک گاو به او بدهکار است.
آنچه در ادامه میآید بسیار مهم است.
صاحب گاو میتواند این قطعه کاغذ را به شخص سومی بدهد و چیزی را که نیاز دارد از او بگیرد. البته هم صاحب گاو و هم شخص سوم فرض میکنند که خریدار گاو (که کاغذ را امضا کرده) خوشحساب است. حال خریدار گاو باید بدهیاش را به اندازهی ارزش یک گاو به شخص سوم پرداخت کند.
اما اگر شخص سوم به جای گرفتن بدهی از خریدار گاو، این قطعه کاغذ امضا شده را در ازای مایحتاجش به فرد چهارم و او نیز آن را با فرد پنجمی مبادله کنند چه میشود؟ هر کسی که در نهایت این قطعه کاغذ را دارد میتواند مقدار آن را از خریدار اصلی گاو مطالبه کند.
کل این سیستم فرض میکند که خریدار گاو خوشحساب است و در صورتی که فردی بخواهد آن کاغذ را نقد کند، بلافاصله مبلغ مندرج در آن را به او پرداخت خواهد کرد. این دقیقا چگونگی عملکرد سیستم پولی مدرن ما را توضیح میدهد. اگر پول ارزش دارد به این دلیل است که ما فرض میکنیم صادرکنندهی آن (یعنی دولت) مسئولیت بدهی را که نمایندهی آن است خواهد پذیرفت.
بنابراین واقعا پول چیست؟
حال که میدانیم هر واحد پولی که در دست من و شماست، در واقع نشانگر «بدهکاری» فرد دیگری است، میتوانیم مفهوم پول را به خوبی توضیح دهیم.
اگر فردی ۱۰۰ دلار پول داشته باشد، در واقع سندی در دست دارد که نشان میدهد دیگران ۱۰۰ دلار به او بدهکار هستند.
بنابراین افزایش ثروت فرد به معنای این است که عملکرد او به عنوان طلبکار در جامعه قویتر میشود؛ دلیل آن این است که تعداد بدهکاران او بیشتر میشود. میدانیم که طلبکاران بیشتر از بدهکاران قدرت دارند. هر کسی به اندازهی مقدار پول دیگران به آنها بدهی دارد. هر کسی هم که پولی ندارد، به اندازه پولی که در جیب شماست به شما بدهکار است.
بسیاری از افراد از اینکه ۱۰۰,۰۰۰ دلار با خود همراه داشته باشند احساس قدرت میکنند. چرا؟ زیرا وقتی پول دارند میتوانند به هر فروشگاهی بروند و هر چه میخواهند بخرند. به این ترتیب، میتوانند از فروشندهی آنجا دقیقا هر چه را میخواهند درخواست کنند، زیرا این فروشنده به اندازهی ۱۰۰,۰۰۰ دلار به آنها بدهکار است.
بنابراین پول در حقیقت نشانگر قدرت بر دیگران است. به همین دلیل است که ما به دیدهی احترام یا سوءظن به افراد ثروتمند مینگریم. زیرا یا دلیل این حسمان را میدانیم یا به طور ناخودآگاه درک میکنیم که به آن شخص به اندازهای بدهکاریم که بسیار بیشتر از قدرت پرداخت ماست. فردی که ۱۰۰ میلیارد دلار موجودی دارد به احتمال زیاد میتواند هر چیزی را که ما داریم با پیشنهاد یک قیمت عالی از ما بگیرد. بنابراین جمله معروفی که میگوید «هر کس قیمتی دارد» واقعا درست است!
چرا اینطور است؟ زیرا هر چیزی که یک فرد ثروتمند از ما بخرد سبب افزایش دارایی ما میشود و قدرتمان را به عنوان طلبکار در جامعه افزایش میدهد.
بنابراین، تا زمانی که همگان پول را به عنوان نشاندهندهی بدهی شخصی دیگر که تمایل به پرداخت آن را دارد پذیرفتهاند، پول نمایندهی قدرت بر دیگران است. به همین دلیل است که پول تا این حد جذاب است. پول به معنای واقعی کلمه، نوعی قدرت است.
همچنین بخوانید: نقش بلاکچین در انتقال پول و دارایی چیست؟
چرا باید پول داشته باشیم تا پول در بیاوریم؟
همهی ما شنیدهایم که «پول، پول میاورد» و جذب سرمایه اولیه سخت ترین کار ممکن است. اما چرا اینطور است؟ زیرا یک فرد پس از کسب یک میزان مشخص پول میتواند با استفاده از سرمایهی موجود، جامعه را نسبت به خود بدهکار کند، بدون اینکه اصلا کاری انجام دهد.
یک فرد یا شرکت ثروتمند با داشتن سرمایهی کافی میتواند مردمی را که ثروتی ندارند به خود بدهکار کند. اما چگونه این کار را انجام میدهد؟ کافی است آنها را به خدمت بگیرد و در ازای کار و زمانشان به آنها دستمزد پرداخت کند. البته دستمزدی که مؤسسات ثروتمند به این افراد پرداخت میکنند، همیشه کمتر از ارزش کاری است که آنها به خاطر دستمزد انجام میدهند.
داشتن سرمایه و پول زیاد به یک فرد یا شرکت ثروتمند اجازه میدهد تا زیرساختهای ضروری را به منظور کسب ارزشی بیشتر از دستمزد پرداختی به کارگر ایجاد کند. این نشان میدهد که مردم، شرکتها یا دولتهایی که پول بیشتری دارند، قدرت بیشتری نیز بر مردم بیبضاعت دارند.
هر چه پولی که شخص دارد بیشتر باشد و بنابراین میزان بدهی افراد جامعه به او بیشتر باشد، برای آن فرد آسانتر است که بدهیها را به روشی از جامعه بگیرد که برایش ثروت بیشتری به ارمغان بیاورد. این الگو تا زمانی که ایدهی اعتبار و بدهی وجود داشته باشد هرگز تغییر نخواهد کرد. طرفداران ارز دیجیتال که بیتکوین و سایر پولهای مجازی را به عنوان یک سیستم پولی جدید و مناسب قبول دارند نیز این موارد را به خوبی درک میکنند.
چرا نگرانیها دربارهی «بدهی ملی» بیاساس است
ایالات متحده مسئولیت حجم زیادی از بدهیها را به عهده دارد و این سبب بحثهای سیاسی بیپایان میشود. به همین دلیل، به نظر میرسد بسیاری از شهروندان واقعا فکر میکنند ایالات متحده به زودی ورشکست خواهد شد یا این بدهی در نهایت به گردن مردم این کشور میافتد. اما این اتفاق رخ نخواهد داد و نباید دربارهی آن نگران باشیم.
همان طور که در بالا هم دیدیم، پول صرفا نشاندهندهی یک «گواهی پرداخت بدهی» است که مردم به طور مداوم با آن دادوستد میکنند، زیرا فرض بر این است که مؤسسهای که در اصل آن پول رسمی را منتشر کرده خوشحساب است. شاید رفتن به سراغ این نهاد منتشرکننده پول رسمی و تقاضای ارزش اسمی آن ضروری نباشد، چرا که این ارزش را میتوان از هر کس دیگری نیز دریافت کرد. برای دلار آمریکا، اساسا میتوان گواهیهای پرداخت بدهی را در هر جای دنیا مبادله کرد. بنابراین ایالات متحده عملا مانند یک بانک جهانی کار میکند.
اگر یک طلبکار به طریقی همهی بدهیهایمان را به طور مستقیم و در یک زمان از ما وصول میکرد، آیا در موقعیت بدی قرار میگرفتیم؟ مسلما بله. اما آیا هرگز این اتفاق میافتاد؟ پاسخ منفی است. زیرا اگر اینطور بود کل اقتصاد جهان به معنای واقعی از عملکرد صحیح خودش باز میماند. کشوری که میخواهد همه بدهیهای ایالات متحده را وصول کند، ظاهرا میخواهد دست به خودکشی اقتصادی بزند.
بنابراین بدهی ملی آمریکا (که سیاستمداران بیعقل همواره دربارهی آن بحث میکنند) یک نقطهی عطف مهم در اقتصاد به شمار میرود.
ارز دیجیتال با پول رسمی (ارز رایج یا فیات) تفاوت دارد
طرفداران ارز دیجیتال به بسیاری از مزایای فناوری بلاکچین و ماهیت غیرمتمرکز سکههایی که تحت این زیرساخت قرار دارند اشاره میکنند. از نظر فناوریِ صرف، چنین بلاکچینهایی میتوانند بسیاری از مشکلات را حل کنند. اما به نظر میرسد بسیاری از مردم گمان میکنند ارزهای دیجیتال عملکرد بهتری نسبت به پول های رایج فعلی (فیات) خواهند داشت. این کاملا نادرست است.
سکههای رمزنگاری شده دقیقا نشاندهندهی همان چیزی هستند که پول رسمی نشان میدهد: اندازهی بدهی قابل دریافت از مردم دیگر. بنابراین انباشت ارز دیجیتال توسط هر نهاد، قدرت آن نهاد را برای دریافت بدهی از جامعه افزایش خواهد داد.
در حال حاضر، برخی ممکن است ادعا کنند که ارزهای دیجیتال بهتر از پول رسمی هستند چرا که مستعد تورم نیستند. این هم اشتباه است. ارزهای دیجیتال نیز مانند پول رسمی مستعد تورم هستند. اما برخلاف پول رسمی که مستعد تورم موجودی است، ارز دیجیتال مستعد تورم ارزش است. در عمل، اینها هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند: هر دو مقدار بدهی جامعه را افزایش میدهند.
برای مثال، ارزش بیتکوین در بسیاری از موارد در مقایسه با دلار آمریکا اندازهگیری میشود. این قیمت به عنوان تغییرات تقاضا تغییر میکند. بنابراین، ارزش بیتکوین در هر زمان، بیمعنی است زیرا به عرضه و تقاضا بستگی دارد.
هر کسی که تصور میکند ارزهای دیجیتال احتمالا به زودی جایگزین پول رسمی خواهند شد، به نوعی سطحینگر است. زیرا این واقعیت را که ارزشگذاری داراییهای رمزنگاری شده بدون مقایسه با پولهای رسمی بینهایت دشوار است نادیده گرفته است.
نتیجه
دیدیم که اعتبار (نه پول) اساس تعاملات اقتصادی انسان را تشکیل میدهد و پول واقعا نشاندهندهی بدهی قابل پرداخت جامعه به فردی است که پول دارد. همچنین دانستیم از این چارچوب به پول نگاه کردن، برای درک اینکه «چرا پول پول میآورد» و «چرا ارزهای دیجیتال (یا هر چیز دیگری که جایگزین پول رسمی باشد) احتمالا نمیتواند مشکلات نابرابری ثروت را حل کند» آسانتر است. همچنین یاد گرفتیم چرا نگرانی دربارهی بدهی ملی آمریکا فقط نوعی اتلاف وقت و انرژی است.
پیام اصلی این است: به پول به عنوان یک ابزار برای مدیریت «اعتبار» که واقعا در تعاملات اقتصادی انسان مهم است فکر کنید. همهی سیستمهای اقتصادی به عنوان توسعهدهندهی اعتبار و بدهی عمل میکنند. بنابراین فکر کردن دربارهی پول به عنوان چیزی که ذاتا ارزشمند نیست، اما میتواند به عنوان وسیله برای تعامل با دیگران به کار رود مفید است. پول میتواند به ما در درک جامعهای که در آن زندگی میکنیم و فکر کردن به روشهای جدید دربارهی نحوهی رشد و افزایش ثروت کمک کند.