بیت کوین و ارزهای دیجیتال برای آنکه تکامل پیدا کنند باید بر مبنای زیرساختهای جا افتاده فعالیت کنند. آنها نیازمند اعتماد هستند و همچنین نیازمند قواعدی که سالهاست در درون سیستم مالی ما وضع شدهاند. آنها نیازمندی همان اطمینان و اعتمادی هستند که در قالب بورس سهام نیویورک جلوهگر شده است.
ارزجو: در قسمت اول این گزارش به این موضوع اشاره شد که بیت کوین و ارزهای کریپتو شاید در آستانه تبدیل شدن به یک ارز غالب باشد. حداقل چنین امری هدف یک استارتآپ است که انتظار میرود به زودی توسط یکی از قدرتمندترین بازیگران والاستریت با حمایت برخی شرکتهای معتبر آمریکایی راهاندازی شود و تلاش دارد بیت کوین را جایگزین کارتهای اعتباری کند. آنچه در ادامه مطالعه میکنید قسمت دوم و پایانی این گزارش است.
قسمت اول این گزارش را میتوانید در لینک زیر بخوانید:
– آیا بیت کوین جایگزین کارتهای اعتباری خواهد شد؟ (قسمت اول)
بکت بزرگترین بازار را تا به امروز شکل خواهد داد، اما اولین یا تنها پلتفرم مبادله توکنهای بیت کوین نخواهد بود که از مقررات کمیسیون معاملات آتی کالا تبعیت میکند. قانون داد ـ فرانک (Dodd-Frank) به شکلگیری بازارهای موسوم به اماکن اجرای سواپ (SEFs) انجامیده که تحت نظارت کمیسیون معاملات آتی کالا قرار دارند. (این سومین دستهبندی بازارهاست که قبلاً به آن اشاره کردیم).
برای مثال، پلتفرم لجر ایکس (LedgerX) دارای یک مکان اجرای سواپ است که از قراردادهای سواپ جهت مبادله ارزهای واقعی با بیت کوین بهره میگیرد؛ این پلتفرم همچنین خدمات امانی تحت نظارت قوانین و مقررات کمیسیون معاملات آتی کالا ارائه میدهد. (جمینی و کوین بیس نیز خدمات امانی ارائه میدهند.) اماکن اجرای سواپ چندان جا نیفتادهاند و در مقایسه با صرافیهای بزرگ نظیر بورس معاملات آتی آمریکای شرکت اینترکانتیننال اکسچنج از مشتریان سازمانی بسیار کمتری برخوردار است، اما این اماکن اجرای سواپ جزو رقبای احتمالی طی سالهای آینده به شمار میروند.
نحوه کارکرد صرافی معامله توکنهای بیت کوین بکت در صورت تصویب بدین شرح است. این پلتفرم با استفاده از آنچه که «قراردادهای آتی یک روزه» نامیده میشود اقدام به معامله بیت کوین میکند. تسویه قراردادهای مذکور در قالب معامله در بازار نقدی به صورت یک روزه انجام میگیرد. دلال ـ معاملهگر به نمایندگی از یک مدیر پولی در هر زمانی از روز کاری بر روی قیمت منتشره کلیک میکند. هنگامی که بازار تعطیل میشود، شرکت تسویه وجوه اینترکانتیننتال اکسچنج پیشاپیش وجه نقد را از حساب بانکی خریدار به حساب بانکی فروشنده هدایت نموده و توکنهای بیت کوین را به سمت انبار دیجیتال بکت هدایت کرده است.
مشتریانی که بیت کوین خود را نزد بکت به امانت میگذارند ممکن است مؤسساتی باشند که صندوقهای سرمایهگذاری مشترک بیت کوین را اداره میکنند یا شرکتهایی که اقدام به پرداختهای فرامرزی با استفاده از بیت کوین میکنند. این مشتریان بیت کوینهای خود را چگونه خرج میکنند؟ با در اختیار داشتن کنترل «رمزهای خصوصی» میتوان بیت کوینها را خرج کرد. این رمزها در واقع یک سری اعداد و حروف هستند که به صورت تصادفی ایجاد شدهاند و به امضای دیجیتال شباهت دارند. اکثر صاحبان بیت کوین رمزهای خود را بر روی رایانه شخصی یا سرورها یا در حسابهای کاربری خود در بازارهای غیرقانونمند ذخیره میکنند. اما رمزهای شخصی بر روی این دستگاهها در برابر هک آسیبپذیر هستند و اگر هکر موفق به سرقت رمز شود میتواند به طور مرتب به بیت کوینها دستبرد بزند. به گزارش شرکت پژوهشی اوتونوموس ریسرچ (Autonomous Research)، دزدان سایبری از سال ۲۰۱۱ تاکنون بیش از ۶/۱ میلیارد دلار ارز دیجیتال را از طریق هک حسابهای سرمایهگذاران به سرقت بردهاند.
بکت با ذخیرهسازی رمزهای خصوصی به صورت آفلاین در انبارهای دیجیتالِ برخوردار از تدابیر امنیتی شدید این مشکل را حل میکند. هنگامی که مدیر یک صندوق یا شرکت میخواهد بیت کوین را از انبار خارج کند، بکت با استفاده از رمز خصوصی هویت وی را تائید کرده و بیت کوینها را آزاد میکند. انبار دیجیتال همچنین یک رمز ثانویه موسوم به رمز عمومی دارد که حساب گیرنده را جهت دریافت بیت کوینها باز میکند. این سازوکار امنیتی دو رمزی در واقع شبیه همان سازوکاری است که در قالب آن نماینده بانک و مشتری با استفاده از رمزهای خود صندوق امانات را باز میکنند.
در رابطه با معاملاتی که در درون انبار صورت میگیرند چطور؟ بکت به بورس معاملات آتی آمریکا اینترکانتیننتال اکسچنج متصل میشود تا بدین طریق مشتریان بتوانند بی هیچ عیب و نقصی بیت کوین را با دلار یا یورو مبادله کنند. سپس بیت کوین از صندوق امانت فروشنده در انبار اینترکانتیننتال اکسچنج به صندوق امانت خریدار منتقل میشود، گویی که یک جرثقیل کوچک شمشهای طلا را از یک قفسه به قفسه دیگر منتقل نموده است.
برای تبدیل کردن بیت کوین به یک ارز رایج، بکت باید بر نقیصه اصلی این ارز دیجیتال فائق آید. این نقیصه همانا سرعت بسیار پایین آن است. بیت کوین بر روی یک سیستم موسوم به بلاک چین اجرا میشود. این شبکه توسط میلیونها عضو اداره میشود که در زمینه بستهبندی و راستی آزمایی معاملات با یکدیگر رقابت میکنند. اساساً هر بار یک دارنده بیت کوین بر روی شبکه با استفاده از کیف پول دیجیتال خود چیزی خریداری میکند، این معامله بر روی همه «گرهها» یا رایانههای موجود در شبکه «ثبت» میشود. این گرهها تلاش میکنند تا قانونی بودن معامله را اثبات کنند و برنده این رقابت به عنوان پاداش بیت کوین رایگان دریافت میکند. مشکل اینجاست که همه معاملات ــ از خرید یک فنجان ۵/۱ دلاری قهوه گرفته تا یک خودروی شاسی بلند ۶۰ هزار دلاری ــ باید به صورت جداگانه بر روی همه گرهها ثبت شوند.
در نتیجه، سیستم موجود قادر است تنها حدود هفت معامله را در هر ثانیه مدیریت کند. چنین سرعتی برای یک شبکه در مقیاس سازمانی که اسپرکر و لفلر رؤیای آن را در سر میپرورانند بسیار کند و آهسته است.
با این حال، بکت ساختار بیت کوین را دگرگون میسازد تا بتواند با سرعت بالایی فعالیت کند. فرض کنید که دهها صندوق سرمایهگذاری مشترک، صندوق بازنشستگی و موقوفه دارای بیت کوین در انبار بکت خود هستند. اگر مدیر دارایی الف ۲۰۰ میلیون دلار بیت کوین از مدیر دارایی ب خریداری کند، توکنهای بیت کوین در قالب معامله در صرافی اینترکانتیننتال اکسچنج از حساب الف به حساب ب در بکت منتقل میشوند.
مجموع تعداد بیت کوینهای موجود در بکت تغییری نمیکند. فرض کنید میلیونها معامله از این نوع هر روز اتفاق میافتند و همگی در درون اکوسیستم بکت انجام میگیرند. بکت صرفاً این بدهکاریها و بستانکاریهای بیت کوین را در یک دفتر کل ثبت میکند. نیازی نیست که خریدها و فروشها به طور جداگانه بر روی بلاک چین ثبت شوند. تنها کافی است که ورود و خروج بیت کوین در انبار بکت ثبت شوند.
از این رو تا وقتی که بکت سهم بزرگی از بازار را در اختیار دارد، در نتیجه تنها کافی است بخش ناچیزی از معاملات را به بلاک چین گزارش کند و به همین خاطر سیستم آن میتواند با سرعت بالایی فعالیت کند.
لفلر در این باره توضیح میدهد: «سیستم ما یک لایه بالاتر از بلاک چین فعالیت میکند و ما دفتر کل خود را جدای از بلاک چین نگهداری میکنیم.» طراحی بکت به هیچ وجه انقلابی نیست. طراحی آن بسیار شبیه فناوری موسوم به «شبکه لایتنینگ» است که در حال حاضر مورد استفاده قرار میگیرد. در شبکه لایتنینگ، دو شرکتکننده، مثلاً یک تولیدکننده لوازم خانگی و یک تأمینکننده قطعات، وارد چند معامله بیت کوینی میشوند. تا وقتی که طرفین از تعداد ثابتی بیت کوین جهت خرید و فروش و ذخیرهسازی استفاده میکنند، معاملات به بلاک چین گزارش نمیشوند و در درون همان اکوسیستم رتقوفتق میشوند.
پس از آنکه والاستریت چرخ را به حرکت در بیاورد، بیت کوین از نقدینگی برخوردار شده و به یک ارز واقعی تبدیل میشود. اسپرکر و لفلر پیشبینی میکنند که شرکتهای چندملیتی سپس از بیت کوین جهت پرداختهای بینالمللی استفاده خواهند کرد. به گفته اسپرکر، «بانکها بر پرداختهای بینالمللی کنترل دارند و سیستم آنها بسیار پرهزینه است.»
برای مثال، هنگامی که یک تولیدکننده آمریکایی قطعات خودرو از ژاپن قطعه میخرد، این تولیدکننده باید برای تبدیل دلار به ین حقالعمل پرداخت کند. فرآیند خرید در حالت حداقلی بانک خریدار و بانک فروشنده و همچنین یک دلال ـ معاملهگر را شامل میشود که معامله را جوش میدهد. شاید دو روز طول بکشد تا ین به دست فروشنده برسد که در ازای آن تولیدکننده آمریکایی باید بهره بپردازد. برعکس، اگر طرفین از بیت کوین استفاده کنند، واسطهها و بانکها از این فرآیند حذف میشوند و پرداخت از طریق صرافی اینترکانتیننتال اکسچنج انجام میگیرد. در این حالت، پول در پلتفرم بکت از قفسه خریدار برداشته شده و در قفسه فروشنده قرار میگیرد و در نتیجه در هزینهها به شدت صرفهجویی میشود.
اسپرکر در این باره میگوید: «بیت کوین جابجایی جهانی پول را بسیار ساده میسازد. این ارز دیجیتال قابلیت آن را دارد که به از اول دنیا تبدیل شود.»
اسپرکر یک بار دیگر نشان داد که با استفاده از فناوری میتوان صنایع جهانی را دگرگون ساخت. برای مثال، تاختوتاز اینترکانتیننتال اکسچنج در حوزه دادهها نمایانگر زبردستی و چالاکی اسپرکر است. این شرکت تا اواخر سال ۲۰۱۵ یک بازیگر متوسط در حوزه خدمات داده محسوب میشد، در آن مقطع اما توسط شرکت اینترنشنال دیتا کورپوریشن (IDC) ارائهدهنده معتبر قیمت اوراق بهادار به سرمایهگذاران سازمانی به قیمت ۲/۵ میلیارد دلار خریداری شد.
زمانبندی اسپرکر به موقع بود: ظرف دو سال بخش دادهها به بزرگترین گروه درآمدی اینترکانتیننتال اکسچنج تبدیل شد. این کسبوکار به دو بخش تقسیم شده است ــ تعیین قیمت مبادله و تحلیل. در رابطه با تعیین قیمت مبادله، شرکت اینترکانتیننتال اکسچنج در ازای انتشار انواع قیمتهای مبادلهای موجود در صرافیهایش حقالعمل دریافت میکند.
این فرآیند از ارائه «محتوای ضبط شده» به شرکتهای کارگزاری و شبکههای تلویزیونی گرفته تا تحلیل دادههای بازاری به معاملهگران پرکار را شامل میشود. بخش اعظم دادههای اینترکانتیننتال اکسچنج از طریق یک سیستم اختصاصی امن و ایمن متشکل از شبکههای فیبری و بیسیم موسوم به شبکه جهانی اینترکانتیننتال اکسچنج (ICE Global Network) پردازش میشود. این شبکه به دنبال حملات ۱۱ سپتامبر توسط بورس سهام نیویورک بر روی یک بستر کاملاً امن و ایمن ایجاد شد. این شبکه عملاً به تمام مدیران پولی معتبر در سرتاسر دنیا متصل است.
اسپرکر به درستی پیشبینی کرده بود که مدیران پولی برای ایجاد صندوقهای سرمایهگذاری مشترک و صندوقهای قابل معامله در بورس به دادههای بیشتر و بیشتری نیاز دارند. شرکت اینرکانتیننتال ایکسچنج این دادهها را تأمین میکند و مثلاً نشان میدهد که چه زمانی باید به یک صندوق ژاپنی مبتنی بر شاخص که از ارزش بازاری ناچیزی برخوردار است سهام اضافه نمود و چه زمانی باید از سهام آن کاست. اینترکانتیننتال اکسچنج خود شخصاً پولها را مدیریت نمیکند. این شرکت اما در کنار فروش داده به مدیران صندوقها همچنین مجموعه شاخصهای بانک آمریکا (Bank of America) را خریداری کرد و مجوز آن را به مدیران سرمایهگذاری اعطا نمود. صندوقهای بوفامل (BofAML) اینترکانتیننتال اکسچنج اکنون ۱ تریلیون دلار سرمایه دارند.
عجیب نیست که اسپرکر میخواهد دنیای پرهزینه و منسوخ معامله اوراق بهادار را دستخوش تغییر کند. در این بازارها، معاملات همچنان با استفاده از تلفن انجام میگیرند. هنگامی که اسپرکر شرکت اینترکانتیننتال اکسچنج را خریداری نمود، این شرکت روزی یک بار اوراق درآمد ثابت را قیمتگذاری میکرد. اکنون اما منابع این شرکت به صورت بیست و چهار ساعته قیمت ۴/۲ میلیون اوراق بهادار و سهام غیرنقد را به صورت لحظهای گزارش میدهند.
این اقدام بخشی از تلاشها جهت مدرنسازی معامله اوراق بهادار از طریق الکترونیکی سازی کامل این حوزه به شمار میرود. اینترکانتیننتال اکسچنج در راستای پیشبرد این پروژه امسال مجموعاً ۱/۱ میلیارد لار هزینه کرد تا دو پلتفرم اوراق درآمد ثابت دیجیتال ــ ویرچو باند پوینت (VirtuBondPoint) پیشتاز در حوزه سهام شرکتی و تیامسی (TMC) بزرگترین سایت معامله الکترونیک اوراق بهادار شهرداریها ــ را خریداری کند.
اسپرکر هم یک مهندس و هم یک ماجراجوست. او در شهر مدیسون ایالت ویسکانسین بزرگ شده است. پدرش یک برنامهریز مالی بود که در کنار کارش بیمهنامه نیز میفروخت. جیل اسپرکر (Jill Sprecher) خواهر وی در این باره میگوید: «مادرمان میگوید جفری وقتی شش ساله بود دل و روده یک دستگاه تستر را بیرون ریخت و دوباره آنها را سرهم کرد. او شانزده ساله که بود نیز یک خودروی تویوتا را در گاراژ بازسازی کرد و با یک کاماروی نارنجی معاوضه نمود. جیل به همراه خواهر دیگرشان کارن فیلمهای مستقل پرفروشی را تولید نموده است.
در حقیقت، اسپرکر دوست داشت راننده حرفهای اتومبیلهای مسابقهای شود و به مدرسه رانندگی معروف رود آمریکا (Road America) در ویسکانسین نیز رفت. اسپرکر در این باره میگوید: «ماریو آندرتی (Mario Andretti) میگفت بهترین راننده شجاعترین نیست بلکه زرنگترین است. او اشتباه میکرد. من زرنگ بودم اما از جانم میترسیدم. در مواقع حساس پایم را از روی پدال گاز برمیداشتم و روی ترمز میکوبیدم.»
اسپرکر حالا دیگر علاقهمند به مسائل فنی است تا رؤیای مسابقه! او آچار در دست میگیرد و میرود سراغ کلکسیونی از دوازده پورشه مربوط به دههها قبل که در مسابقات اتومبیلرانی لومان شرکت کردهاند و اکنون نیز جهت شرکت در مسابقات وینتج قرض داده میشوند.
جفری اسپرکر مشغول کار بر روی یک پورشه مدل ۱۹۷۳ در منزل خود واقع در آتلانتا، ۲۷ جولای ۲۰۱۸٫
اسپرکر پس از آنکه به مدت دوازده سال مشغول ساخت نیروگاههای برق در ایالت کالیفرنیا بود در اواخر دهه ۱۹۹۰ تلاش کرد تا برای فروش مازاد برق تولیدی در بازار نقدی راهی پیدا کند. آن روزها تقریباً کل معامله برق از طریق تلفن انجام میگرفت. اسپرکر میخواست ترتیبی دهد تا شرکتهای خدماتی پیشنهادات چندگانه خود جهت خرید برق را در قالب یک بازار الکترونیک ارائه دهند. او قادر به یافتن تنها یک بازار بود، پلتفرمی متعلق به شرکت برق آتلانتا که ۶۳ شرکت خدماتی در آن عضویت داشتند. در این پلتفرم اما معاملات چندانی انجام نمیگرفت ــ و ماهانه ۱ میلیون دلار ضرر میداد. در سال ۱۹۹۷، اسپرکر پلتفرم مذکور را به قیمت معروف ۱ دلار (یا شاید ۱۰۰۰ دلار، اکنون دیگر یادش نمیآید) خریداری نمود.
میزان معاملات طی سه سال بعد چندان زیاد نبود. چاک وایس (Chuck Vice) نائب رئیس کنونی هیئت مدیره اینترکانتیننتال اکسچنج که مسئولیت پلتفرم را بر عهده دارد در این باره میگوید: «ما تجهیزات قدیمی را از طریق سایت ایبِی (eBay) فروختیم تا چند هزار دلاری دست و پا کنیم.»
اسپرکر نزدیک بود خانهاش را هم از دست بدهد، اما مسافرت به منهتن در سال ۲۰۰۱ موجب شد تا ورق به نفع وی برگردد. در آن زمان، شرکت انرون (Enron) در زمینه معامله انرژی پیشتاز بود، اما در هر معاملهای نقش خریدار یا فروشنده را ایفا میکرد. تنها اسپرکر بود که یک بازار معتبر ارائه نموده بود برای آنکه شرکتهای خدماتی مستقیماً با یکدیگر معامله کنند. در جریان سفر اسپرکر به منهتن، مؤسسات گلدمن ساکس (Goldman Sachs) و مورگان استنلی (Morgan Stanley) به وی گفتند که از سلطه انرون نگرانند و به همین خاطر مبلغ ۱۵ میلیون دلار به پلتفرم مبادلاتی وی وام دادند. در نتیجه کسبوکار مذکور سرپا ماند و خانه اسپرکر نیز از دست نرفت. سپس اسپرکر در قالب یک قمار پرمخاطره ۹۰ درصد سهام خود را به صورت رایگان به سیزده بانک، شرکت تولید انرژی، و شرکت خدماتی اعطا کرد و در ازای آن از آنها تعهد گرفت که حجم تضمین شدهای از معاملات را در بازار مبادله وی انجام دهند. در ماه نوامبر ۲۰۰۱، شرکت انرون از هم پاشید. یک ماه بعد حجم معاملات در بازار مبادلات اسپرکر ۱۸۰ درصد جهش پیدا کرد.
در ضمن، کِلی لفلر ــ که در مزرعه سویای والدینش واقع در ایالت ایلینوی بزرگ شده بود ــ از سِمت تحلیلگر یک خردهفروشی در شیکاگو چشمپوشی کرد و در یک شرکت سهامی خاص در تگزاس مشغول به کار شد. لفلر یک سالی در پست جدید مشغول به کار بود تا آنکه رئیس وی ریچارد وی اسپنسر (Richard V. Spencer) که اکنون وزیر نیروی دریایی است اعلام کرد که قصد دارد به یک بازار مبادله انرژی در آتلانتا بپیوندد.
لفلر درباره بازار گاز طبیعی مطالعه کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که اوضاع برای مبادله الکترونیک مساعد است. به همین خاطر، او به اسپنسر گفت که قصد دارد وی را همراهی کند. لفلر به وی گفت: «من شیوه معاملاتی منسوخ گاز طبیعی را به مثابه خانهای میبینم که دارد در آتش میسوزد. میخواهم به کمک این خانه بشتابم و آن را نجات دهم.» او در سال ۲۰۰۲ به شرکت اینترکانتیننتال اکسچنج پیوست. شرکت در آن مقطع کمتر از ۱۰۰ کارمند داشت.
تقریباً همان موقع بود که اسپرکر بازار مبادله بینالمللی نفت (International Petroleum Exchange) را در لندن خریداری نمود. این بازار نیز یک بازار منسوخ بود که معاملهگران در کف آن سفارشها را فریاد میزدند. طبق معمول، معاملهگران با ایده وی مبنی بر الکترونیکی کردن بازار مخالفت کردند. بنابراین، اسپنسر بازار را بعدازظهرها تعطیل کرد تا معاملهگران چارهای جز معامله الکترونیکی در طول نیمی از روز نداشته باشند.
همه فعالیتها به ساعات شب منتقل شد و تا سال ۲۰۰۵ بازار مبادله بینالمللی نفت که اکنون دیگر بورس معاملات آتی اروپای اینترکانتیننتال اکسچنج نامیده میشود کاملاً الکترونیکی شد. دو سال بعد، اینترکانتیننتال اکسچنج بورد تجارت نیویورک را خریداری کرد و یک دوره گذار پردردسر اما بسیار سودمند دیگر به سمت تجارت رایانهای را به اجرا گذاشت.
در اواخر سال ۲۰۰۸، اسپرکر اظهار داشت که بانکهای بزرگ هیچ ابزاری برای اینکه تریلیونها دلار مبادله نکول اعتبار را به فروش برسانند تا بخشی از زیانهای مربوط به مشتقات که در جریان بحران مالی متحمل شدند را جبران کنند، در اختیار ندارند . اسپرکر یک شرکت تسویه وجوه ویژه برای مبادله نکول اعتبار ایجاد کرد که تا سال ۲۰۱۰ رقم حیرتانگیز ۵۰ تریلیون دلار مبادله نکول اعتبار را حراج کرد و سیستم مالی را یاری نمود تا بر یک خطر بزرگ فائق آید.
سپس در سال ۲۰۱۳ بزرگترین خرید خود را تا به آن تاریخ صورت داد و شرکت انوایسیئی یورونکست (NYSE Euronext) را به قیمت ۷۵/۹ میلیارد دلار خریداری نمود. او در سال ۲۰۱۵ نیز شرکت اینترنشنال دیتا کورپوریشن (IDC) را خریداری کرد که به واسطه آن شرکت اینترکانتیننتال اکسچنج به یک بازیگر معتبر بازار داده تبدیل شد. چرا اینترکانتیننتال اکسچنج به این معاملات بزرگ ادامه میدهد؟ اسپرکر در این باره میگوید: «ما مثل یک شبکه تلویزیونی هستیم که به تهیه برنامههای پربیننده ادامه میدهد.»
اسپرکر به صراحت به هر کسی که پای حرف وی مینشیند میگوید که برای مشکل وی ــ نه فقط در حوزه کسبوکار ــ راهحل دارد. جیل اسپرکر در این باره میگوید: «او همه فن حریف است و از همه چیز سر در میآورد.» لفلر به خاطر میآورد که در ضیافت شامی با حضور رابرت اسپانو (Robert Spano) رهبر ارکستر سمفونی آتلانتا که لفلر عضو هیئت مدیره آن است، اسپرکر شروع کرد به سخنرانی درباره اینکه در راستای ترویج و ارتقای سمفونی چه کارهایی باید صورت گیرد. به گفته لفلر، اسپرکر مرتباً میگفت: «باید از آن ساختمان بیرون بیایید. از لاکتان بیرون بیایید. باید در مراکز خرید برنامه اجرا کنید و توجه جوانان را جلب کنید!» لفلر میگوید: «من احساس شرمندگی میکردم، اما جف است دیگر. هیچ چیز نمیتواند او را متوقف کند.»
سبک مدیریتی اسپرکر از دو مشخصه بارز برخوردار است: رویکرد غریزی و فیالبداهه وی در قبال استخدام افراد کلیدی، و توانایی وی در زمینه پیوند دادن کارآفرینی با یک عملکرد پایدار که نزد سهامداران جذابیت دارد. او در این باره میگوید: «هر گاه از غریزهام تبعیت کردم از استخدام افراد پشیمان نشدم. تنها زمانی از این امر پشیمان شدم که استخدام را بر اساس رزومه افراد انجام دادم.»
اسپرکر در قالب یکی از ماجراهای معروف خود تعریف میکند که سالها قبل در جریان یک جلسه پرسروصدای هیئت مدیره مجتمع آپارتمانی وی در آتلانتا، جروبحثی شکل گرفت درباره زوجی که دو سگ متعلق به آنها به طور مرتب در آسانسور مدفوع میکردند و زوج مذکور نیز مدفوع آنها را پاک نمیکردند. اسپرکر تعریف میکند: «سپس یک نفر بلند شد و داوطلب کاری شد که بقیه حاضر به انجامش نبودند. او گفت که مشکل مدفوع سگها را حل میکند. من واقعاً از این اقدام وی تحت تأثیر قرار گرفتم.» اسپرکر آن روزها به دنبال یک مدیر توانا برای صرافی خود بود و همان فردی که برای حل مشکل مدفوع سگها داوطلب شده بود را استخدام کرد. فرد مذکور که مارک واسرسوگ (Mark Wassersug) نام دارد اکنون مدیر عملیاتی اجرایی اینترکانتیننتال اکسچنج است.
اسپرکر همچنین به ندای درونش گوش کرد و استیسی کانینگهام (Stacey Cunningham) را در ماه ژوئیه به ریاست بورس سهام نیویورک ارتقا داد ــ او اولین زنی است که در طول تاریخ ۲۲۶ ساله بورس سهام نیویورک ریاست آن را بر عهده میگیرد. کانینگهام دارای یک رزومه فوقالعاده نبود.
او به مدت هشت سال دلال بازار بورس نیویورک بود و سپس آنجا را ترک کرد تا مدرک آشپزیاش را بگیرد. کانینگهام پس از مدت کوتاهی فعالیت در بورس نزدک (NASDAQ) بار دیگر به بورس سهام نیویورک بازگشت و به سِمت مدیریت فروش ارتقا پیدا کرد. اسپرکر سپس او را انتخاب کرد تا یکی از کسبوکارهای کوچک بورس سهام نیویورک که به شرکتهای پذیرفته شده در بورس درباره حاکمیت جمعی مشاوره میداد را سروسامان دهد.
اسپرکر در این باره میگوید: «اوضاع مثل یک کابوس بود. کارکنان دائم به خط تلفنی مربوط به گزارش موارد تخلف تماس میگرفتند اما حرفی برای گفتن نداشتند. استیسی واقعاً وضعیت را سروسامان داد و ما موفق شدیم آن کسبوکار را بفروشیم.» اسپرکر شک نداشت که کانینگهام میتواند کسبوکار وی را به نحو درخشانی اداره کند.
فروشگاه استارباکس در شانگهای چین. استارباکس میخواهد گزینهها d پرداخت دیجیتال بیشتری را برای مشتریانش به وجود بیاورد.
بک قابلیت برجسته دیگر اسپرکر در واقع ایجاد موازنه میان سرمایهگذاری بر روی ایدههای موفق و تحقق رشد مداوم درآمدهاست. فرد سالرنو (Fred Salerno) مدیر مستقل اینترکانتیننتال اکسچنج و مدیر ارشد اجرایی سابق شرکت وریزون (Verizon) اسپرکر را از اینکه از راهاندازی استارتآپ به رهبری و هدایت یک شرکت عظیم سهامی عام رسیده مورد ستایش قرار میدهد. او در این باره میگوید: «اکثر کارآفرینان متوجه نیستند که موضوع فقط رفتن به سراغ ایده بعدی نیست. آنها پس از در دست گرفتن زمان امور در یک شرکت سهامی عام، برداشتشان این است که از آنجا که یک سرمایهگذاری بزرگ صورت دادهاند یا یک کسبوکار را تملیک نمودهاند پس ایرادی ندارد اگر حاشیه سود را ۳ یا ۴ درصد پایین بیاورند.»
از نظر سالرنو، سرمایهگذاران یک نگرش بلند مدت دارند اما در عین حال میخواهند شاهد رشد سود باشند. او در این باره میگوید: «جف میدانست به محض اینکه معاملهای را صورت دهید باید هزینههای بیمورد را کنار بگذارید تا بدین طریق بتوانید مقداری پول دست و پا کرده و پروژههای بعدی را تأمین مالی کنید. او از آن آدمها نیست که وعده سر خرمن بدهد. باید همزمان عملکرد خوبی نیز ارائه دهید. جف بر این نکته واقف است، اما در مورد اکثر کارآفرینان دیگر اینگونه نیست.»
اسپرکر با بهرهگیری از همین راهبرد بورس سهام نیویورک را جان تازه بخشید ــ و در این راستا از هزینههای اضافه زد و صرفهجوییهای حاصله را به سمت یکی از بزرگترین برندهای دنیا هدایت نمود. در سال ۲۰۱۳ هنگامی که شرکت اینترکانتیننتال اکسچنج بورس سهام نیویورک را خریداری نمود، اسپرکر فوراً بورسهای اروپایی آن را در قالب یورونکست مجزا ساخت و حدود ۲ میلیارد دلار از این طریق جور کرد.
با این حال، بورس سهام نیویورک همچنان بیش از ۳۰۰۰ کارمند و حدود ۱۰۰۰ مشاور داشت. این مجموعه در راستای اداره سه بورس عمده خود ــ بورس سهام نیویورک، آرکا، و آمریکن ــ دارای شش پلتفرم فناورانه متفاوت بود. مجموعه مذکور از لحاظ فهرست فناوریهای برتر مرتباً در برابر نزدک و سپس دره سیلیکون بازنده بود. ساختمان افسانهای مجموعه که زمانی نماد جایگاه والای آن بود مخروبه شده بود. رنگ و روی این ساختمان تکیده بود و به جای گشودن درهای طبقات ششم و هفتم خود بر روی شرکتهای پذیرفته شده در بورس جهت شرکت در مراسمهای باشکوه، طبقات مذکور به دفاتر کوچک و شلوغ تبدیل شده بودند.
بسیاری از سنتگرایان والاستریت نگران آن بودند که اسپرکر با الکترونیکی کردن کامل بورس سهام نیویورک، جاذبه و کشش آن را از بین میبرد. اما وی برعکس آن را انجام داد و شکوه و جلال را به والاستریت و بورداستریت بازگرداند و بر میزان جنب و جوش تالار معاملاتی آنها افزود. او از طریق بهبود بخشیدن به کارایی بورس سهام نیویورک منفعت کسب کرد. گروهی از مغزهای متفکر در طبقه بیست و یکم ساختمان بورس یک پلتفرم فناورانه واحد موسوم به پیلار (Pillar) خلق نمودند که جایگزین سیستمهای معاملاتی تکه و پاره شد، امری که موجب شد تا تعداد کارکنان به ۹۰۰ نفر کاهش پیدا کند.
اسپرکر از دنبال نمودن موارد کوچک عرضه اولیه سهام دست برداشت و بر روی یک لقمه بزرگ متمرکز شد، زیرا شرکتهای به تازگی پذیرفته شده بر اساس تعداد سهام منتشره حقالعمل پرداخت میکنند. بورس سهام نیویورک ۳۸ مورد عرضه سهام اولیه را به طور متوالی از آن خود کرد و از این طریق ۷۰۰ میلیون دلار کسب نمود. اسپرکر به عنوان طرفدار معاملات الکترونیک تعجب کرد از این که میدید بخش مهمی از برند مدیون دلالان حاضر در تالار است که به بازار سهام نیویورک رنگ و لعاب میدهند. او در این باره میگوید: «در مورد معاملات الکترونیکی افراط صورت گرفته است. دلالها با استفاده از سرمایه خود از شدت فراز و فزود قیمتی میکاهند و بدین طریق به بورس خدمت میکنند.»
اما در عین حال مشخص است که این دلالان که لباسهای آبی به تن دارند نماد بازارهای سرمایه در آمریکا هستند. اسپرکر میگوید: «۲۵۰ مکان جهت معامله سهام وجود دارند که از میان آنها ۲۴۹ مورد شبیه هم هستند. شما ترجیح میدهید مالک کدام باشید؟ به همین خاطر است که میخواهیم بازار بورس نیویورک متفاوت باشد.»
اسپرکر در راستای احیای عظمت و ابهت بازار بورس نیویورک دفاتر مارپیچ را از میان برداشت و کارمندان را به اتاقهای کوچک در طبقات بالایی ساختمان منتقل نمود. او برای متصل ساختن طبقات ششم و هفتم یک راهپله خاص و تماشایی از جنس مرمر نصب کرد که دارای نورپردازی در قسمت پشت بود. طبقات ششم و هفتم که مورد بازسازی قرار گرفتند اکنون سه سالن پذیرایی عظیم و پانزده تالار کنفرانس کوچکتر را در خود جای دادهاند. اسپرکر در این باره میگوید: «ایده این بود که بورس سهام نیویورک به باشگاه ۵۰۰ شرکت موجود در فهرست نشریه فورچون تبدیل شود.» این اتفاق نیز افتاد. برای مثال، در یک بازه زمانی دو روزه در اوایل ماه ژوئیه، حداقل ۱۰ شرکت رویدادهای خود را در بورس سهام نیویورک برگزار نمودند.
پرداخت خردهفروشی از صنایعی است که به نظر برای دگرگونسازی به سبک اسپرکر گزینه مناسبی به شمار میرود. در حال حاضر، آمریکاییها سالانه ۸ تریلیون دلار ــ بیش از ۴۰ درصد تولید ناخالص داخلی این کشور ــ با استفاده از کارتهای اعتباری و همچنین پورتالهای دیجیتال نظیر پیپال در ازای کالاها و خدمات پرداخت میکنند. فروشگاهها و رستورانهایی که این کارتهای اعتباری را قبول میکنند معمولاً ۲ تا ۳ درصد را به حدود شش واسطه پرداخت میکنند، از جمله سازوکارهای پذیرشگر که از کسبوکارها ثبتنام به عمل میآورند، غولهای حوزه کارتهای اعتباری نظیر ویزا (Visa) و مسترکارد (MasterCard)، و بانکهایی که کارتها را صادر میکنند.

گرایش به سمت بیت کوین میتواند موجب حذف این حقالعملهای زیاد شود. مشتریان میتوانند در فروشگاههای وال مارت یا استارباکس بهای کالای خریداری شده را مستقیماً از کیف پول بیت کوین خود که بر روی آیفونها یا رایانههایشان نصب شده پرداخت کنند و این وسط هیچ حقالعملی به بانکها پرداخت نمیشود. اگر بیت کوین به ارز رایج در خردهفروشیها تبدیل شود، در آن صورت کارتهای اعتباری احتمالاً از رده خارج خواهند شد.
پس آیا شرکت اینترکانتیننتال اکسچنج و بکت دشمن مشتریان اصلی این شرکت، یعنی بانکهای معتبر، هستند؟ لزوماً نه. علیرغم دریافت حقالعملهای زیاد، بانکها اصولاً پول ناچیزی از طریق پردازش معاملات نصیبشان میشود، زیرا حقالعملهای مذکور را در راستای ارائه خدماتی نظیر مقابله با کلاهبرداری، مراکز تلفن، و ارائه تخفبفات هزینه میکنند. سود اصلی بانکها در واقع از راه دریافت نرخ بهره در ازای موجودی کارتهای اعتباری است. تغییر سیستم خرید موجب تغییر مبالغی که مردم از بانکها قرض میکنند نمیشود و تنها محل نگهداری موجودی را تغییر میدهد.
بنا بر گفته کارشناسان صنعت پرداخت، بانکها شاید با بکت همکاری نیز کنند، زیرا سیستم جدید عملاً میتواند صورتهای متفاوت دریافت وام را تشویق کند. برای مثال، یک مشتری که به خاطر موجودی ناکافی نتوانسته با استفاده از بیت کوین خرید کند میتواند برای پرداخت مبلغ مربوطه درست در محل صندوق به صورت فوری یک وام از بانک خود دریافت کند.
در جریان مصاحبه با اسپرکر در یکی از سالنهای بورس سهام نیویورک که گواهیهای اوراق قرضه مربوط به راهآهن بزرگ و زیرساختهای مالی آمریکا بر دیوارهایش نقش بسته بودند، اسپرکر بورس سهام نیویورک که در سال ۱۷۹۲ زیر درخت نارون متولد شد را با یک فناوری مقایسه نمود که میتواند شیوه خرید مشتریان و شرکتها را دگرگون سازد. وی در این باره میگوید: «بیت کوین نمیتواند به عنوان یک ایده چموش و سرکش دوام بیاورد. ارزهای دیجیتال برای آنکه تکامل پیدا کنند باید بر مبنای زیرساختهای جا افتاده فعالیت کنند. آنها نیازمند اعتماد هستند و همچنین نیازمند قواعدی که سالهاست در درون سیستم مالی ما وضع شدهاند. آنها نیازمندی همان اطمینان و اعتمادی هستند که در قالب بورس سهام نیویورک جلوهگر شده است.»
در پایان باید گفت اسپرکر آنچه را که شاید بزرگترین نماد بازارهای مالی است را احیا نموده است. به زودی خواهیم دید آیا او میتواند برای توکنی که به زعم وی میتواند دنیا را تغییر دهد اعتبار و احترام بیافریند یا خیر.