بسیاری ادعا میکنند اشتیاق نسبت به بلاک چین و کریپتوکرنسی در حال افول است. در واقع، به استناد چرخهی هایپ گارتنر، در جایی که لامبورگینیهای تماشاچیان کریپتو اولیه با تثبیت قیمت کریپتوکرنسی و سختتر شدن بررسی قانونگذاران در مورد مسائل امنیتی پیرامون عرضهی اولیه سکه (ICO) یا راههای جدید برای سریع پولدار شدن در حال متوقف شدن هستند، بلاک چین در حال سقوط به ورطهی ناامیدی است. اگر اوج کریپتو را پشت سر نهادهایم و حباب بلاک چین ترکیده است، سرانجام این فناوری تغییر دهندهی دنیا چه خواهد شد؟
زمان آن رسیده است که بساطش را برچینیم یا تفکرمان را دربارهی این فناوری و ضروریتهای تحولات دیجیتال ضمنی آن تغییر دهیم؟ آیا بلاک چین مسیر نمونههای اولیهی خودروهای برقی را طی خواهد کرد که تا زمان ورود تسلا، ۴۰ سال به حالت خواب فرو رفتند؟ آیا صفحه گستردههای مبتنی بر فضای ابری با متعادل شدن اشتیاق بلاک چین برای ارزش سرمایه گذاریهای فناوری تغییر چهره خواهند داد؟ سؤالات زیادی در این زمینه باقی مانده است، ولی یک چیز قطعی است، مهار کردن کامل بلاک چین به فناوری و از همه بیشتر به پیشرفتها در مدیریت تفکر مربوط است.
این ادعا مبنی بر اینکه حباب بلاک چین ترکیده است از سوی امثال نوریل روبینی فریاد شده است، ولی چند نکتهی کلیدی را از قلم انداخته است. اولین و مهمترین این نکات عبارت است از اینکه برخلاف بیت کوین و بلاکچینهای عمومی زیرین آن که امسال ۱۰ ساله میشوند، این فناوری در سال ۲۰۱۷ از نسخهی آزمایشی بتا عبور کرده است. علاوه بر پروژههای راهنما که توسط ۵۰ بزرگترین شرکت دنیا انجام شدهاند، پروژههای مبتنی بر بلاک چین زیادی نیز وجود دارند که به خاطر تواناییشان در تغییر ماهیت بنیادین نحوهی ساماندهی شدن اقتصادها و خدمات ضروری، در سطح جهانی به خوبی شناخته شدهاند.
برخلاف اینترنت، که یک فناوری مداخلهگر است و از تفکر کلیتون کریستنسن در مورد نوآوری غیرقابل کنترل وام گرفته است، بلاک چین یک فناوری بسیار تقویت کننده است. برای رها کردن این قدرت لازم است شرکتها، کارآفرینها، متخصصین فناوری، و سیاستگذاران بدون هیچ فکری از کنترل کردن آن دست بکشند. این امر بیش از هر چیزی مورد تقاضای بازار و بخشهای تشکیل دهندهی اقتصاد جهانی است که با صدایی رساتر قصد دارند یک چیز را به ما بگویند، آنها به وضع موجود یا ساختارهای متمرکز سنتی که بیشترین بهره را از آنها میبرند اعتماد ندارند.
در سامانههای غیر متمرکز و توزیع شده که هر گره یا شرکت کننده در یک سطح برابر عمل میکنند، این مسئله نهفته است که هیچ طرفی بر طرف دیگر کنترل ندارد یا اینکه اختیارات هیچ یک از طرفین متفاوت نیست. در نظام اقتصادی کنونیمان که ساختارهای متمرکز، فناوریها و کنترل به انباشت ثروت و قدرت منجر شدهاند، این سطح از انتزاع دشوار و شاید غیرممکن است. در واقع، دلیل کمیسیون بورس و اوراق بهادار ایالات متحده (SEC) برای نرمش در برابر بیت کوین دقیقا به خاطر غیرمتمرکز بودن آن است.
آیا قلمرویی وجود دارد که در آن مؤسسات استفاده کننده از بلاک چین بتوانند یک دستهي جدید از خدمات یا راه حل ایجاد کنند که کنترل، اعتبار و ارزش در آنها به صورت برابر توزیع شده باشد؟ چرا که نه! برای اینکه به آنجا برسیم تغییرات صرفا نباید دربارهی تحول دیجیتال باشد (آنهم به این دلیل که بلاک چین نميتواند در دیگر جبهههای فناوری فعالیت کند)، بلکه تغییرات بیشتر به تحول تفکر مدیریتی و طرح سازمانی مرتبط است. ماتریکس زیر راهنمای مفیدی را در مورد نحوهی آغاز این سفر تحولی و نقطهی پایانی آن در یک “چهار گوش جادویی” بلاک چین میپردازد، به این شرط که اسپانسرهای پروژهها تمایل داشته باشند از یک پلتفرم با اعتبار بالا و اصطکاک پایین بهره بگیرند.
بر خلاف این روش، شناسایی دیگر پروژههای بلاک چین واقعی غیر از بیت کوین دشوار است، منظور همان دستهای است که در برابر داراییهای دیجیتال مقاومت میکند و این معیارها را به صورت متعادل رعایت میکند. حتی کریپتو کرنسی آقای ویتالیک بوترین نابغهی کریپتو به نام اتر نیز به عنوان یک ابزار نیمه متمرکز ظاهر شد. این مورد دربارهي وضعیت کنونی پروژههای عرضهی اولیهی سکه (ICO) و دیگر کاربستهای این فناوری تغییر دهندهی جهان، از هویت دیجیتال، پرداختها، خاستگاه زنجیرهی تأمین و حتی رأی دهی چه مي گوید، آیا واقعا بلاک چین هستند؟
آیا نرخ نوآوری و تلاش برای بهبود اوضاع در این فناوری جدید صرفا در حال حاضر و در نتیجهی پیدایش شتاب زده و نابودی پروژهها جدیتر شده است؟ بلاک چین مانند نخستین روزهای پیدایش اینترنت، در مرحلهی شکوفایی است. این بازار، تنها برندهها را برمیگزیند، متخصصین فناوری در این حوزه مانند باغبانهایی هستند که به شکوفا شدن دیگران کمک میکنند. برخی افراد با شنیدن این موضوع که مسیر میلیاردر شدن در بلاک چین احتمالا دشوارتر از آن چیزی است که از سوی غولهای فناوری اینترنت مشخص شده است دچار یأس و ناامیدی میشوند، که به میزان زیادی به دلیل چرخهی مسائل کنترلی است که با پروژههای واقعی بلاک چین نمود پیدا میکند.
همچون پیدایش محاسبات ابری یا پرواز تخیل مورد نیاز برای اینترنت آزاد، تغییر و حرکت به سمت تحول دیجیتال با استفاده از بلاک چین بیشتر به فرهنگ مدیریتی و رهبری مربوط است نه فناوری یا معماری اطلاعاتی. در بسیاری از روشها، فناوری یک بخش آسان است. بخش دشوار آن عبارت است از تعلیق ناباوریها و هنجارهای قدیمی دربارهی رویکردهای سازمانی برای اعتماد، شفافیت، کنترل واسطهها و به دست آوردن ارزش، که همهی آنها برای شکلدهی یک بازار با اصطکاک بالا که در حال حاضر در آن فعالیت میکنیم گرد هم میآیند. در دنیای آنالوگ امروز، میلیاردها نفر بدون هیچگونه هویت فردی ایمن زندگی میکنند.
میلیونها رأی در صندوق انداخته نمیشوند، ناشمرده باقی میمانند یا به خاطر اینکه هیچ راه مقیاس پذیری برای ارزیابی صداقت بالا در مخاطب قرار دادن میکرو محاسبات و امنیت انتخابات وجود ندارد مورد مناقشه قرار میگیرند. تریلیونها دارایی متروک و خطرات پیچیدهی جهانی در حاشیهي فعالیتهای مانای اقتصادی وجود دارد چرا که ساختارهای کنونی توزیع، قیمت گذاری و خدمات موجب ناخوشایند شدن و غیررقابتی شدن ورود به بازار شده است. بلاک چین به عنوان یک فناوری میتواند این خلأها را به صورت گستردهای خطاب قرار دهد. کمیابترین منبع عبارت است از فقدان تخیل؛ این امر سازههای قدرت یافتهای را شکل خواهد داد که از وضعیت موجود بهترین بهره را خواهند برد.
پیشرفت با بلاک چین، حتی برای شرکتهای بزرگ یا ساختارهای قدرتمند، لزوما نباید یک گزارهی مجموع صفر باشد. در واقع، بلاک چین یک فناوری افزایشی است، به این دلیل که مجبور نیست نوع ارزش منتج از سامانههای موجود را مختل کند، بلکه به خلق خدمت، محصول و مدلهای ارتباطی جدید در بازارها یا بخش ها و همچنین بین آنها کمک میکند. به عنوان مثال، سیر تکامل توزیع بیمه را از مدل توزیع مبتنی بر عامل و کارگزار که در روزهای اولیه ایجاد شد، تا پیدایش مدلهایی مانند خدمات اینترنتی مستقیم شرکت GEICO، تا چیزی شبیه به شرکتهای مشترک که سودهای تقسیمی، زیانها و اعتبارها به آرامی برای یک بازار یا صندوق پر خطر مدیریت میشود، تصور کنید.
به همین ترتیب، حرکت کالیفرنیا برای مجهز کردن خانهها به توان خورشیدی تا سال ۲۰۲۰ نیز همینگونه است، پیدایش میکرو شبکههای مبتنی بر بلاک چین میتوانند این اطمینان را ایجاد کند که خانههای قدیمیتر میتوانند انرژی مازاد را به روشهای مقرون به صرفه بخرند و یک ماتریس انرژی منعطفتر تولید کنند. به دلیل فقدان بلاک چین و پذیرش سامانههای توزیع شده توسط مدیران، این کلاس جدید عرضهداشتهای بازار ممکن نخواهند بود، و داراییهایی که به واسطهی اختلافات خودخواهانه و ساختارهای ناپایدار در حاشیهی بازار رها شدهاند فعال نخواهند شد. پرسش مهم این نیست که به بلاک چین بپیوندیم یا نه، بلکه پرسش واقعی این است که چطور این کار را انجام دهیم.