سال ۲۰۱۸ به طور کلی سال سختی برای ارزهای دیجیتال بوده است. قیمتها از اواخر ماه ژانویه تاکنون دچار فراز و فرود بودهاند و در مجموع کاهش پیدا کردهاند. با این وجود، از آنجا که قیمتها و فناوریها به ندرت با یکدیگر جفتوجور میشوند، طی این دوره شاهد وقوع برخی پیشرفتهای مفهومی نظیر زنجیرههای جانبی و پلاسمای اتریوم یا شبکه لایتنیگ (LN) و سوپر اسپیس (Superspace) بیت کوین بودهایم (که در ادامه قصد دارم درباره آنها صحبت کنم).
صرافی ارز دیجیتال سرمایکس : یکی از مهمترین سؤالات بشر در طول اعصار این بوده که چگونه میتوان به رشد اقتصادی مداوم دست پیدا کرد. از اولین امپراتوریهای جهان گرفته تا انقلاب صنعتی، مهمترین عاملی که این ذهنیت پایدار را شکل داده مکانیسم خلق پول بوده است. منطق میگوید اگر سیستم پولی شما تورمزاست، در آن صورت ارزش پول در آینده کمتر از ارزش کنونی آن خواهد بود.
این بدان معناست که هنگامی که پولی که نمایانگر خلق دارایی است با گذشت زمان ارزش خود را از دست میدهد، به سختی میتوان سیاستهای پولی را در راستای پشتیبانی از خلق ثروت توسط شهروندان دستخوش تغییر نمود. اگر میتوانستیم راهکاری برای این سیستم بدهیمحور پیدا کنیم، به باور من راهکار مذکور به احتمال بسیار زیاد به بازتوزیع بهتر ثروت پیوند میخورد.
در راستای تحقق بخشیدن به پیامد فوق راههای زیادی را میتوان انتخاب کرد، برای مثال از طریق بازتوزیع درآمد در قالب عرضه توکنهای اوراق قرضه، منفعت رسانی از طریق اعطای پاداش، امدادرسانی هوایی، کمکهای اقتصادی، یا حتی اجرای یک طرح توکن جدید که درآمد، سودمندی، و حاکمیت را در بر میگیرد. تمرکززدایی امکان ایجاد انواع مختلف سیستمهای پولی، نه فقط بدهیمحور بلکه همچنین مبتنی بر زمان حقیقی، مشارکت کاربران، یا داراییهای فیزیکی را میسر میسازد.
نکته این است که هر چه پروژههای بیشتری به قدرت توکنها در زمینه ایجاد درآمد، سودمندی، حاکمیت، یا ابزارهای سرمایهگذاری پی میبرند، سازمانهای توکنمحور بیشتری پای به عرصه میگذارند.
بسیاری از پلتفرمهای موجود نظیر پلتفرم استیمیت (Steemit) متعلق به ایاواس (EOS) یا پلتفرم بریو براوزر (Brave browser) متعلق به تیم توکن بیسیک اتنشن (Basic Attention Token) هستند که به کاربران امکان میدهند تا بر اساس خلق محتوا پاداش دریافت کنند.
جدای از موفقیت هر یک از پروژهها لطفاً به خاطر داشته باشید که:
این گزارش صرفاً نظرات و دیدگاههای مرا بازتاب میدهد و هیچگونه توصیه مالی ارائه نمیدهد. من بخشی از پسانداز خود را بر روی خرید و فروش ارزهای دیجیتال سرمایهگذاری کردهام. پس حرفهای من را بیقیدوشرط پذیرا نباشید. پولی که نیازمند آن هستید را در این زمینه سرمایهگذاری نکنید و قبل از سرمایهگذاری تا حد امکان درباره پروژه مربوطه مطالعه کنید. هیچ وقت یادتان نرود: قدرت زیاد مسئولیت فراوانی نیز با خود به همراه میآورد. اگر میخواهید نقش بانک را برای خود ایفا کنید باید مسئولیت پول خود را نیز همواره بر عهده بگیرید.
همچنین بخوانید: ۲۰ ارز دیجیتال محبوب
بازتوزیع از تغییر پارادایمها نشئت میگیرد
استدلالهای بسیاری علیه خلق آزادانه پول ارائه شدهاند. چگونه میتوان مالیات بر روی آنها وضع کرد؟ این داراییها را چگونه میتوان بیمه کرد؟ آیا دولتها همچنان مسئول محافظت از شهروندان خود در قالب برنامههای دولتی هستند؟ نهادهای تنظیم مقرراتی چگونه میتوانند بر چالش وضع مقررات برای پروتکلهای غیر تملیکی، غیرمتمرکز، و فاقد مجوز فائق آیند؟
اگر به نظریه سازمانی جدید ــ چگونگی تأثیرپذیری عملکرد از رفتار شرکتها در قبال منطق اجتماعی ــ نگاه کنیم با جمعبندیهای امیدبخشی مواجه میشویم که میتوانند ما را در راستای درک و شناخت بهتر نقش پول در جامعه یاری دهند.
از یک جهت، شرکتهای دارای ارزشهای اجتماعی قوی و محکم (یعنی سازمانهای دورگه نظیر تعاونیها) قادرند با اجتناب از به حداکثر رسانی سود و منفعت خود، سودمندی مشتریان و تأمینکنندگان را به حداکثر برسانند.
چنین چیزی بسیار عجیب به نظر میرسد، درست میگویم؟ بگذارید با ارائه مثالی این مسئله را توضیح دهم. ( ارزهای دیجیتال )
سازمانهای سنتی
تأمینکننده –> شرکت –> مصرفکننده
شرکتها مواد خام را خریداری میکنند، آن را به محصول نهایی تبدیل میکنند، و سپس آن را به مصرفکننده میفروشند. بگذارید شیر را مثال بزنیم:
- تأمینکنندگان: دامداران
- شرکت: سهامدار
- مصرفکنننده: لینک (بله این بچه کوچک عاشق شیر است)
لینک شخصیت اصلی مجموعه بازیهای معروف افسانه زلدا است.
منطق فوق بیش از حد ساده اندیشانه است، زیرا من مشخصههای مهم نظیر کانالهای توزیع یا تأمین مالی را لحاظ نکردهام؛ با این وجود، هدف این شرکت سنتی به حداکثر رسانی سود خود است تا بدین طریق منفعت صاحبان شرکت (سهامداران) را افزایش دهد.
شرکتها در راستای تحقق این هدف معمولاً قیمت پایینی در ازای شیر به دامداران پرداخت میکنند و محصول نهایی (کره، ماست، شیر) را به هر قیمتی که ممکن باشد به مصرفکننده میفروشند.
شیوههای مختلفی جهت به حداکثر رسانی سود و منفعت در قالب کاهش هزینهها یا افزایش سهم شیر وجود دارند، اما هدف غائی همچنان به حداکثر رسانیدن سود برای سهامداران است.
یک راه دیگر نیز به حداکثر رسانیدن سودمندی سهامداران است. این امر معمولاً هنگامی اتفاق میافتد که سهامداران برای مثال همان تأمینکنندگان هستند.
توضیح: این موضوع را با مفهوم گنجانیدن پس و پیش اشتباه نگیرید. هنگامی که شرکت شامل یک تأمینکننده نیز میشود، سهامداران همچنان جایگاه خود را دارند و هدف همچنان به حداکثر رسانی منفعت سهامداران است. بنابراین، قیمت پرداختی به تأمینکنندگان همچنان از سطح حداقلی برخوردار است.( ارزهای دیجیتال )
سازمانهای دورگه
تأمینکننده <–> شرکت –> مصرفکننده
تأمینکننده: سهامدار
شرکت: سهامدار
مصرفکننده: لینک (باز هم سروکلهاش پیدا شد)
تعاونیها یک مثال عالی که هستند که با توصیف فوق همخوانی دارند. برای مثال، در منطقه آزور که مرکز تولید شیر در پرتغال به شمار میرود، یک بازار آزاد متشکل از سازمانهای سنتی و سازمانهای دورگه (تعاونیها) وجود دارد. سازمانهای سنتی هدفشان به حداکثر رسانی سود و منفعت خویش است در حالی که سازمانهای دورگه به دنبال ارائه مزایای اجتماعی به جامعه دامداران هستند. آنچه که کنجکاویها را برمیانگیزد این است که سازمانهای دورگه منافع بهتری را مشاهده میکنند، هرچند از لحاظ تغییرات درونی محدودتر هستند، زیرا این سازمانها باید خودشان را با دیدگاههای بسیاری از افراد مختلف سازگار سازند.( ارزهای دیجیتال )
آیا نتیجه مورد انتظار کاملاً متضاد نخواهد بود؟
بگذارید برگردیم به مثال شرکت تولیدکننده شیر تا این یافتهها را بهتر توضیح دهیم. هنگامی که یک سازمان قیمت پرداختی به تأمینکنندگان در ازای شیر را به حداکثر میرساند، سازمان در واقع سودمندی تأمینکنندگان خود را به حداکثر میرساند. از این رو، هر دامداری که تصمیم میگیرد در بازار شیر آزور با سازمانهای دورگه همکاری کند به طور مستقیم از فرآیند به حداکثر رسانی سود منفعت میبرد.( ارزهای دیجیتال )
اگر رشته تفکر را یک گام جلوتر ببرید میتوانید استدلال کنید: اگر همه عوامل اقتصادی را در منطق سهامدار محور خود لحاظ کنیم آنگاه چه خواهد شد؟
سازمانهای غیرمتمرکز
تأمینکننده <–> شرکت <–> مصرفکننده
در این سناریو، ما به درک و شناخت پیشین خود درباره چگونگی کارکرد پول رجوع میکنیم: پول نمایانگر نوعی تعامل میان عوامل است.
اگر هدف ما به حداکثر رسانی سودمندی سهامداران از طریق به حداکثر رساندن سود و منفعت است، آن هم در شرایطی که همگان به عنوان سهامدار تلقی میشوند، در آن صورت نتیجهگیری زیر حاصل میشود:
تأمینکننده: سهامدار (دامداران)
شرکت: سهامدار
مصرفکننده: سهامدار (لینک)
اگر همواره یک مطلوبیت و موازنه پارتو (Pareto) وجود داشته باشد، در آن صورت چطور میتوان سودمندی تأمینکننده، سودمندی شرکت، و سودمندی مصرفکننده را به حداکثر رسانید؟
به حداکثر رساندن سودمندی یک عامل بدون به حداقل رسانیدن سودمندی یک عامل دیگر غیرممکن است.
نظریه همهچیز
اگر بدانیم که پول چگونه میان عوامل گوناگون جریان مییابد و آنها چگونه از پول منتفع میشوند، در آن صورت به این نتیجه میرسیم که تنها راه جهت افزایش ارزش همه عوامل دخیل این است که همه آنها با دریافت پاداش از انگیزه اقتصادی جهت مشارکت برخوردار شوند.
به عبارت سادهتر، تنها راه جهت به حداکثر رسانیدن منطقهای متضاد در واقع افزودن عامل ارزش است. برای درک بهتر این مسئله دشوار بگذارید به مثال زیر نگاهی بیندازیم.
سهامدار تأمینکننده: به حداکثر رسانی قیمت شیر
سهامدار شرکت: به حداقل رسانی قیمت شیر تأمینکننده، به حداکثر رسانی قیمت شیر مصرفی
سهامدار مصرفکننده: به حداقل رسانی قیمت شیر
اگر همه این رابطههای منطقی با هم در تضاد باشند، در آن صورت به یک محرک نیاز است تا هنگامی که ارزش از سمت مصرف کننده به سمت شرکت و از سمت شرکت به سمت تأمینکننده جاری میشود، یک پاداش کاملاً متضاد نیز از سمت تأمینکننده به سمت شرکت و از سمت شرکت به سمت مصرفکننده جاری شود.
اینجاست که پای یک مشوق پولی واسطه (یعنی توکن) به میان میآید که در ازای مشارکت (در قالب خرید محصول) به مصرفکننده اعطا میشود و یک مزیت رفاهی مشخص دارد (حق رأیدهی، مالکیت سهام، پاداش). هنگامی که این مشوق پولی مطرح میشود، مدل را دیگر باید نه بر مبنای سود و منفعت بلکه بر مبنای ارزش توکن مورد سنجش قرار داد.
اگر این استدلال برایتان گیجکننده است، به این بیندیشید که با خلق یک توکن که در مسیر مخالف پول خرج شده حرکت میکند و با اعطای توکنی که به واسطه آن میتوان اقداماتی صورت داد و پیامد تولید، حاکمیت قیمت را تغییر داد، هر عامل دخیل به نوعی به یک سهامدار (در اینجا صاحب توکن) تبدیل میشود.
منطبق سازی با دنیای واقعی
هنگامی که لینک به بازار میرود و شیر میخرد، آنچه که خریداری کرده در واقع امتوکن (توکن شیر) است. هنگامی که امتوکن مستقیماً با یک چیز فیزیکی (مثلاً پاکت شیر) پیوند میخورد، همچنان اینگونه به نظر میرسد که شیر خریداری شده است، هرچند در واقعیت لینک توکنهایی را خریداری میکند که به نوبه خود نمایانگر یک مقدار مشخص شیر هستند (طبق استدلال ما، این شیر است که به عنوان پاداش ارائه میشود، نه توکنها).
اکنون، از آنجا که لینک صاحب امتوکنها است، در نتیجه وی این امکان را دارد که توکنهای مذکور را در درون جامعه فعالان شیر هزینه کند. اگر توکنها از خاصیت پول و دارایی برخوردار باشند، در آن صورت چنین چیزی بدان معناست که به مصرفکنندگان میتوان در عین حال که یک هدف مفید و سودمند را محقق میسازند پاداش اعطا کرد.
هر بار که خرید اتفاق میافتد، پول پرداختی به توکن تبدیل میشود و سپس به عنوان پاداش به همه عوامل دخیل اعطا میشود: تأمینکنندگان، شرکت، و دیگر مشتریان.
به عبارت دیگر، هر بار که محصولی خریداری میشود، توکنها خلق میشوند و به هر یک از عوامل پرداخت میشوند. اگر نگران پیامدها هستید، از آن جهت که پول ارزش خود را از دست میدهد، در آن صورت بار دیگر به مسئله زیر بیندیشید:
- محصولات را با هر ارزی میتوان خریداری نمود، زیرا ارزش از توکنهایی نشئت میگیرد که هنگام تغییر مالکیت محصول خلق میشوند. این بدان معناست که هرگاه مالکیت یک محصول یا خدمات تغییر میکند، حاصل آن معاملهای است که به واسطه آن توکنها خلق شده و به عوامل دخیل، یعنی خریدار و فروشنده، اعطا میشوند. هنگامی که محصولات بیشتری خرید و فروش میشوند، توکنهای بیشتری نیز پاداش داده میشوند. عوامل دخیل بعداً پس از توافق بر سر ارزش توکنها در ازای هر محصول میتوانند از توکنها به عنوان پول استفاده کنند.
- اگر فرض کنیم پول مورد استفاده جهت خرید شیر سپس میان همه صاحبان توکن بازتوزیع میشود، در آن صورت همه عوامل دخیل انگیزه مییابند توکنها را دارای ارزش بدانند.
مثال الفبایی
الف –> مشتری، ب –> شرکت، ج –> دامدار
الف از ب شیر میخرد.
الف صاحب موارد زیر میشود:
- ۲ امتوکن
- ۱ محصول شیر
ب صاحب موارد زیر میشود:
- ۲ امتوکن
- ۲ یورو
ب از ج شیر میخرد.
ب صاحب موارد زیر میشود:
- ۱ امتوکن
- ۱ محصول شیر
ج صاحب موارد زیر میشود:
- ۱ امتوکن
- ۱ یورو
مجموع توکنها
مشتری الف: ۲ امتوکن
شرکت ب: ۲ امتوکن، ۱ یورو
تأمینکننده ج: ۱ امتوکن، ۱ یورو
پس از آنکه توکنها خلق شدند، ارزش را میتوان بر مبنای هر واحد پولی بیان نمود، زیرا عامل واسطهای (امتوکن) به واحد سنجش تبدیل میشود. با توجه به صحیح بودن استدلال فوق، فرض بر این است که هر یک از عوامل دخیل در واقع توکن را دارای ارزش میبیند. ( ارزهای دیجیتال )
با این حال، میتوانیم از خود بپرسیم اگر قیمت توکن سقوط کرده یا به مرز انفجار برسد آنگاه چه اتفاقی خواهد افتاد؟
- اگر توکنها با قیمتی بسیار پایینتر از قیمت بازاری آنها توسط صاحبان عرضه شوند، انگیزه برای خرید این توکنهای ارزان وجود دارد از آن جهت که هر توکن شیر بیشتری را به ارمغان میآورد.
- اگر توکنها به خاطر آنکه ارزش بیشتری دارند قیمتشان گرانتر شود (یعنی قیمت بیت کوین)، در آن صورت میتوانیم انتظار داشته باشیم که دیگر صورتهای پولی (مثلاً پول واقعی) جهت خرید پول استفاده شوند.
استدلال سودمندی
اگر سودمندی به امتوکنها اعطا شود، مثلاً در قالب توانایی مشارکت در انواع گوناگون حاکمیت یا توانایی تقویت برخی تأمینکنندگان مشخص ــ از طریق ارائه مکانیسمهای بازی مانند که طبق آن بازیگران دارای توکن فرصت مییابند توکنها را بر اساس کیفیت، کمیت، یا حتی موقعیت جغرافیایی به دیگران اعطا کنند ــ در آن صورت آنچه که میتوانیم انتظار داشته باشیم رفتارهای گوناگون بسته به منطق اجتماعی عوامل دخیل است:
- مشتریان به احتمال بسیار زیاد به طور مستقیم از فروش توکن در ازای دریافت شیر بیشتر استقبال میکنند
- شرکتها از اینکه توکنهای بیشتری دریافت میکنند و شیر بیشتری تحویل میدهند به طور مستقیم منفعت میبرند.
- تأمینکنندگان نیز از اینکه در ازای هر معامله توکن دریافت میکنند منفعت میبرند.
از آنجا که پاداش توکنها شیر است، در نتیجه میتوانیم هر دوی داراییهای فیزیکی و مجازی دارای ارزش را در این فرآیند دخالت دهیم.
به عبارت سادهتر، یک منطق اجتماعی وجود دارد که بر اساس آن همه شرکتکنندگان در هر معامله پاداش دریافت میکنند. در این حالت، پول ـ دارایی مربوط به آن معامله در واقع آیتم دادوستد شده قلمداد میشود و محصول نیز پاداش آن انگاشته میشود.
بهترین بخش؟
از آنجا که توکنها را میتوان با دیگر انواع ارز مبادله نمود، در نتیجه پاداش اعطایی دارای ارزش است و میتوان آن را با آیتمهای دیگر معامله کرد (یا تهاتر نمود). این بدان معناست که در عین حال که در ازای توکنها میتوان شیر گرفت، میتوان آنها را با توکنهای دیگری که مخصوص تهیه چیزهای دیگر هستند نیز مبادله نمود.
به جای آنکه پول به شکل سنتی کارتهای اعتباری معامله شود، ما میتوانیم به آن به چشم چیزی نگاه کنیم که همواره در ازای آن چیزی عرضه میشود.
همانگونه که منطق اجتماعی سازمانهای دورگه با منطق سودجویی تناقض دارد، اگر رشد را بر مبنای خودش و نه بر اساس بازتوزیع آن مورد سنجش قرار دهید پاداشهای توکنی معنا و مفهومی نخواهد نداشت. از این رو، ما به شرکتها اجازه میدهیم تا ارزش را از طریق اعضای جامعه مربوطه خلق و بازتوزیع کنند و بدین طریق یک مدل جدید مبتنی بر به حداکثر رسانی سودمندی جامعه مذکور، و نه سود و منفعت شرکت، به وجود میآوریم.
مدل امتوکن که در بالا مورد بحث قرار گرفت را میتوان کمی تغییر داد تا عرضه حداکثری توکن را شامل شود (همانند اکثر ارزهای دیجیتال) تا بدین طریق پول برخوردار از ویژگیهای ضدتورمی خلق کرد. جدای از این موضوع، حتی در مدلهای توکنی ضدتورمی که در آنها ارزش توکن با گذشت زمان از بین میرود ــ از آن جهت که بازیگران گوناگون از مؤسسات مرکزی گرفته تا سازمانهای معمولی خلق کننده توکن تغییر میکنند ــ ساختار قدرت نیز دستخوش تغییر میشود. دلیلش آن است که پول مساوی با قدرت است.
جمعبندی
بله درست است، برای خلق ارزش همچنان باید کار کنیم؛ با این حال، پول را میتوان به نحو بهتری میان عوامل دخیل بازتوزیع نمود زیرا هر یک از عوامل (در قالب شبکه) بخشی از سازمان است.
فرقی نمیکند کارمند باشید یا سرمایهگذار، تأمینکننده، مصرفکننده یا شهروند، هرگاه یک پول ـ دارایی وجود دارد که نقش پاداش را ایفا میکند و در ازای اهداف مرتبط با سودمندی در درون اکوسیستم اعطا میشود، در آن صورت کسب ارزش آسانتر میشود از آن جهت که به صورت خودکار به عنوان پاداش مشارکت بازتوزیع میشود.
هرکسی که دست به معامله میزند در ازای آن مقداری ارزش دریافت میکند. این بدان معناست که پول میتواند همانند انرژی رفتار کند: هرگز از بین نمیرود و فقط از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود و بدین طریق بر ارزش دنیای پول میافزاید.
این موضوع کاملاً پیچیده است و من تنها به صورت سطحی به آن پرداختم. پژوهشهای بسیاری در حال انجام بر روی موضوعات مشوق و پاداش است: آیا آنها میتوانند به توزیع بهتر ثروت بینجامند یا اینکه مردم را به نوعی متفاوتی از برده تبدیل میکنند که در راستای کسب آسان و سریع پول از آنها بهرهبرداری میشود؟ این موضوع یک مبحث کاملاً ذهنی است و من امیدوارم بتوانم به بحث و گفتگوها دامن بزنم و شیوههای جایگزین جهت خلق و سنجش ارزش به وجود بیاورم. صرفنظر از آنکه چه نتیجهای حاصل شود، من هنوز معتقدم خوشبختی برای بشر دستیافتنی است و هرچه زودتر بتوانیم راهکارهای جایگزین را امتحان کنیم بهتر است.