در میان سرمایهگذاران، ریپل یکی از تفرقهبرانگیزترین ارزهای دیجیتال به شمار میرود ــ آنها یا عاشقش هستند یا از آن بیزارند. به باور من، سوءبرداشت درباره ریپل حتی پررنگتر از سوءبرداشتها درباره اتریوم است، زیرا با بیت کوین بسیار تفاوت دارد.
ارزجو : پی فورمن (P4man) یک استخراجگر و سرمایهگذار فعال بیت کوین است که از پیشینه آکادمیک در زمینه اقتصاد و آیتی برخوردار است. پی فورمن در این گزارش بازار ارزهای دیجیتال را بررسی میکند تا ببیند آیا یک جایگزین سرمایهگذاری معتبر برای بیت کوین وجود دارد. تمرکز وی در این راستا بر روی توکن پروتکل استارتآپ ریپل (Ripple) موسوم به ایکسآرپی (XRP) است.
در میان سرمایهگذاران، ریپل یکی از تفرقهبرانگیزترین ارزهای دیجیتال به شمار میرود ــ آنها یا عاشقش هستند یا از آن بیزارند. به باور من، سوءبرداشت درباره ریپل حتی پررنگتر از سوءبرداشتها درباره اتریوم است، زیرا با بیت کوین بسیار تفاوت دارد. اما ریپل سومین ارز دیجیتال از لحاظ ارزش بازاری است (عملاً دومین ارز دیجیتال است که در این باره بعداً بیشتر خواهم گفت) و واقعاً نمیشود درباره آن چیزی ننوشت.
سردرگمیهای اولیه
ریپل در سال ۲۰۱۲ راهاندازی شد. یادم میآید زمانی که این ارز دیجیتال راهاندازی شد، من خودم یکی از ذینفعان آن چیزی بودم که به زعم خودم اولین بذل و بخشش آنها در انجمنهای گفتگو درباره بیت کوین قلمداد میشد.
اگر حافظهام یاری کند، چیزی حدود ۳۰۰۰۰ ایکسآرپی دریافت نمودم (هرچند در این باره تقلب کردم و از چند حساب کاربری استفاده نمودم…). پس از آنکه توکنها را دریافت کردم، پروتکل مربوطه را مورد بررسی قرار دادم و تلاش کردم ببینم قضیه از چه قرار است. این مفهوم برایم تازگی داشت و مرا هاج و واج و سردرگم ساخت: این پلتفرم در واقع یک شبکه پرداخت همنوع با همنوع بود که در آن هر کسی میتوانست اوراق بدهی صادر کند و اساساً با ارز سروکار نداشت.
از این پلتفرم چندان سر در نمیآوردم و درک و شناختم درباره نقش و کارکرد ایکسآرپی حتی کمتر از آن بود. این توکن برای چه بود؟ یادم میآید تنها توضیحی که در این باره در آن زمان ارائه میشد این بود که توکن مذکور قرار است از اسپم شبکه ممانعت به عمل بیاورد. وجود ۱۰۰ میلیارد توکن جهت «ممانعت از اسپم» چندان برای من جذاب و ارزشمند جلوه نمیکرد. به همین خاطر، خیلی زود توکنهایی که رایگان دریافت کرده بودم را با بیت کوین معامله کردم.
بعدها با مطالعه تحلیل پیتر تاد (Peter Todd) درباره سَلَف ریپل موسوم به ریپلپی (Ripplepay) تازه فهمیدم که ریپل چیست و این همان چیزی بود که خودم به صورت شهودی به آن رسیده بودم.
مفهوم
برای تشریح این مفهوم باید به عقب باز گردیم.
قبل از ریپل و حتی قبل از آنکه بیت کوین راهاندازی شود، رایان فاگر (Ryan Fugger) در سال ۲۰۰۴ شبکه پرداخت همنوع با همنوع موسوم به ریپلپی را راهاندازی نمود. این وبسایت قدیمی که به دلایلی همچنان موجود است پدیده مذکور را به زیان بسیار ساده شرح داده است.
به طور خلاصه، ریپلپی به کاربران امکان میداد تا در میان مشارکتکنندگان در شبکه که به یکدیگر اعتماد داشتند اعتبار صادر و مبادله کنند. چنین چیزی در واقع معادل آنلاین این بود که بر روی یک تکه کاغذ بنویسید «به ارزش ۵۰ دلار» و سپس آن را امضا کنید. اگر به فرد امضاکننده اعتماد داشتید، در آن صورت آن یادداشت ۵۰ دلار میارزید.
این در واقع یک سند بدهکاری (IOU) است که نشان میدهد چگونه بانکها فعالیت میکنند و پول واقعی خلق میکنند.
در دنیای واقعی، خلق و مبادله اسناد بدهکاری میان افرادی که به یکدیگر اعتماد دارند بسیار سادهتر از طراحی یک شیوه برای پرداختهای نقدی است. در قالب پرداختهای نقدی، شما به دیگران اعتماد نمیکنید و در واقع یک چیز ارزشمند را مبادله میکنید. طرفین به جای آنکه ریسک طرف قرارداد را به جان بخرند باید به آیتم ارزشمندی که مبادله میکنند اعتماد داشته باشند. بنابراین، به نوعی ذخیره ارزش نیاز است که نمیتوان به آسانی آن را جعل نمود. منظور در واقع چیزی شبیه طلا یا اسکناس است (هر چند از لحاظ فنی، اسکناس نیز یک سند بدهکاری است با این تفاوت که توسط بانک صادر میشود).
دیجیتالسازی فرآیند نیز به همین شکل است: ریپلپی به عنوان یک سیستم پرداخت عملاً یک مسئله سادهتر انگاشته میشد که حل آن بسیار آسانتر از یک سیستم پول دیجیتال نظیر بیت کوین بود. اول از همه اینکه، در یک سیستم پرداخت، شما مجبور نیستید نگران هزینه کرد مضاعف باشید؛ اگر من یک سند بدهکاری برای آلیس صادر کنم، یک سند بدهکاری به همان مبلغ نیز میتوانم برای باب صادر کنم و این بدهکاری مشمول هیچ ریسکی نمیشود: اگر سند بدهکاری را دو بار صادر کنم، در آن صورت به هر دوی آنها بدهکارم. با این حال، اگر اجازه دهید یک دارایی نقدی (دیجیتال) دو بار هزینه شود، چنین چیزی اساساً به مثابه جعل است.
در یک شبکه پرداخت، نیازی به اجماع همگانی نیست: نیازی نیست که باب بداند که من چقدر به آلیس بدهکارم یا در این باره با من موافقت کند. تا وقتی که من و باب و همچنین من و آلیس میان خودمان توافق کنیم که چه مبلغی به یکدیگر بدهکاریم، در آن صورت یک اجماع محلی شکل میگیرد و این همه چیزی است که به آن نیاز داریم.
با این حال، اعتماد میان کاربران همان چیزی است که در یک شبکه پرداخت به آن نیاز دارید.
شما نمیتوانید برای کسی که به شما اعتماد ندارد سند بدهکاری صادر کنید. بنابراین باید یک محدوده اعتماد یا یک محدوده اعتبار تعیین کنید که نشان میدهد به کدام شرکتکننده چقدر اعتماد دارید. محدوده اعتماد میتواند به شکل «موجوار» در درون شبکه بسط و گسترش یابد و مبادله اسناد بدهکاری با شرکتکنندگانی که شاید نمیشناسید اما دارای واسطههای مشترک مورد اعتماد با آنها هستید را امکانپذیر سازد، اگر باب و آلیس هر دو به من اعتماد دارند، در آن صورت باب میتواند همان سند بدهکاری که من برای وی صادر نمودم را به آلیس بدهد.
در یک سیستم پرداخت، علاوه بر نیاز به اعتماد، شما همواره در معرض ریسک طرف قرارداد نیز قرار دارید. شما شاید زمانی که سند ۵۰ دلاری را نوشتم به من اعتماد داشتهاید، اما اگر پول را باز نگردانم یا قادر به بازپرداخت آن نباشم، آنگاه چه میشود؟
توانایی پرداخت الکترونیکی بدون نیاز به اعتماد و بدون ریسک طرف قرارداد درست چند سال بعد امکانپذیر شد. در آن مقطع، ساتوشی ناکاموتو (Satoshi Nakamoto) راهحل خود برای این مشکل قدیمی را در قالب بیت کوین ارائه نمود. او با بهرهگیری از مکانیسم اثبات کار اولین راهکار واقعی جهت پرداخت نقدی دیجیتال را ایجاد نمود که قادر بود ارزش را ذخیره و مبادله کند، در برابر جعل بسیار بازگشتپذیر بود، در بر گیرنده اعتماد نبود، و هیچگونه ریسک طرف قرارداد به همراه نداشت.
بنابراین، یک شبکه پرداخت اعتماد محور مبتنی بر سند بدهکاری نظیر ریپلپی و یک شبکه نقدی دیجیتال فاقد مؤلفه اعتماد نظیر بیت کوین دو چیز کاملاً متفاوت هستند و با این وجود عملاً مکمل یکدیگر محسوب میشوند. برای مثال، ریپلپی میتوانست خلق و مدیریت اسناد بدهکاری مبتنی بر بیت کوین را در میان کاربرانی که به یکدیگر اعتماد داشتند امکانپذیر سازد.
بیت کوین با اینکه معادل دیجیتال سند بدهکاری است، اما صدور اسناد بدهی در آن امکانپذیر نبست، هرچند چنین قابلیتی میتواند مفید و سودمند باشد.
چند سال پس از راهاندازی بیت کوین، شرکت اوپن کوین (OpenCoin) که بعداً به ریپل لبز (Ripple Labs) تغییر نام داد ریپلپی را در اختیار گرفت. آنها پروتکل مذکور را به طور کامل بازنویسی کردند. این مفهوم همچنان حول محور مدیریت اسناد بدهکاری بود، اما آنها با الهام از بیت کوین یک توکن جدید موسوم به ایکسآرپی را نیز لحاظ نمودند.
توکن
گنجانیدن یک توکن نقد که یک سند بدهکاری قلمداد نمیشود به طور خودکار به معنای آن است که شما اکنون باید تدابیر محافظتی در برابر هزینه کرد مضاعف و در نتیجه یک پروتکل اجماع جهانی را لحاظ کنید، زیرا اکنون هر کسی در درون شبکه باید با معامله توکن و مالکیت آن موافقت کند.
آنچه در ابتدا یک مفهوم نسبتاً ساده بود اکنون به یک مفهوم بسیار پیچیده تبدیل شده بود و همان مشکلاتی را در برابر خود میدید که بیت کوین همان اواخر موفق به غلبه بر آنها شده بود.
و البته هیچ چیز رایگان نیست؛ بیت کوین با اینکه یک مفهوم متحول کننده بود، اما در تحقق یک اجماع توزیع یافته جهانی میباید هزینههای چشمگیری متحمل میشد که از جمله آنها میتوان فرآیند اثبات کار توأم با مصرف برق بالا (استخراج)، تراکنشهای پنهان (تائید چندگانه معاملات)، و مقیاسپذیری محدود (یک بلاک چین یکپارچه حاوی تک تک تراکنشها) را مثال زد.
اینها مشکلی بودند که یک شبکه پرداخت توزیع یافته نباید در برابر خود میدید.
ریپل تلاش کرد تا به شیوهای متفاوت از بیت کوین بر این چالشها فائق آید. این پلتفرم به جای استفاده از مکانیسم اثبات کار به یک پروتکل اجماعی جدید اما اثبات نشده متکی بود. این پروتکل مستلزم آن است که کاربران به سرورهای تائید اعتبار که اجماع به وجود میآوردند، اعتماد کنند. تکیه به اعتماد به جای اثبات کار از جهاتی برای ریپل قابل قبول است، زیرا برای اسناد بدهی نیز نیازمند روابط مشابه مبتنی بر اعتماد هستید.
اما این بدان معناست که توکن ایکسآرپی به هیچ وجه شبیه بیت کوین نیست. به جای اعتماد به مکانیسم ریاضیاتی اثبات کار، شما تنها با ایجاد محدوده اعتماد که ناگزیر فقط ریپل را در بر میگیرد میتوانید به توکن ایکسآرپی اعتماد کنید. با اینکه در عمل هر کسی میتواند چنین سروری را به وجود بیاورد، اما اگر ریپل سرور شما را در محدوده اعتماد خود لحاظ نکند، در آن صورت بخشی از فرآیند ایجاد اجماع نخواهید بود.
بنابراین، ریپل کاملاً متمرکز است و ایکسآرپی بیشتر شبیه حساب پیپال (PayPal) است تا یک سیستم فاقد اعتماد نظیر بیت کوین.
همانگونه که پیتر تاد در مطالعه خود خاطرنشان ساخت، لازمه جدید پروتکل اجماع جهانی ــ که صرفاً به واسطه تصمیم مبنی بر افزودن توکن ایکسآرپی شکل گرفت ــ همچنین دارای پیامدهای جدی در رابطه با مقیاسپذیری و امنیت است. اگر توکن منجر به شکلگیری یک پروتکل پیچیدهتر، و متمرکز توأم با امنیت و مقیاسپذیری کمتر منجر شود، شما باید این سؤال را مطرح کنید که چرا توکن در وهله اول اضافه شد؟ مگر مفهوم اولیه چه مشکلی داشت، مفهومی که نیازی به اجماع جهانی یکپارچه یا دفتر کل نداشت و در نتیجه میتوانست تقریباً به صورت اختیاری مقیاسپذیر شود؟
استدلال اولیه مبنی بر اینکه توکن باید با اسپم شبکه مقابله کند استدلال خوبی نیست؛ از اسپم میتوان به شیوههای دیگری جلوگیری نمود، از جمله از طریق وضع حقالعمل تراکنش که با استفاده از هر ارزی بر روی شبکه قابل پرداخت است. استدلال دیگری که این روزها میشنوم آن است که ایکسآرپی به عنوان نوعی ارز ذخیره توسط بانکها یا ارائهدهندگان نقدینگی بر روی شبکه استفاده میشود.
این امر برای من دور ذهن است؛ چرا ارائهدهندگان نقدینگی در این راستا از دیگر ارزهای رایج (ذخیره) نظیر دلار آمریکا استفاده نمیکنند، به ویژه از آن جهت که قیمت ایکسآرپی بسیار پرنوسان است؟
عدم نیاز به توکنهای خصوصی بر روی شبکه پرداخت شاید به بهترین نحو توسط پروژه هایپرلجر (Hyperledger) به تصویر کشیده شده است. هایپرلجر مجموعهای از پروتکلهای منبع باز است که توسط بنیاد لینوکس میزبانی میشوند و از پشتیبانی کنسرسیومی متشکل از ۸۰ شرکت از جمله آیبیام (IBM)، اینتل، جیپی مورگان، و اکسنچر (Accenture) برخوردار است. ساختار هایپرلجر از بسیاری جهات شبیه ریپل است، اما توکن ترجیحی و مختص خود ندارد و بنابراین نیازمند اجماع جهانی واحد نیست. در عوض، این پلتفرم از بسیاری از پروتکلهای اجماع همزمان پشتیبانی میکند. این پروتکلها میتوانند بسته به آنچه که مورد نیاز است محلی یا متمرکز باشند.
مخلص کلام اینکه، در رابطه با وجود ایکسآرپی در پروتکل ریپل به سختی میتوان یک دلیل منطقی پیدا کرد، جز اینکه توکن مذکور وسیله پول در آوردن برای ریپل است. آن هم پول فراوان. هنگامی که ریپل راهاندازی شد، شرکت ۱۰۰ میلیارد توکن ایکسآرپی خلق نمود. آنها برای آنکه چیزی شبیه یک توزیع اولیه عادلانه را شکل دهند میلیاردها ایکسآرپی در قالب طرحهای مختلف بذل و بخشش نمودند.
اما شرکت ریپل، بنیانگذاران آن، و بنیادهای وابسته به آن هنوز هم ۶۰ میلیارد از مجموع ۱۰۰ میلیارد توکن را در اختیار دارند. این مسئله میتواند هر سرمایهگذاری را دچار تردید سازد.
ارزشیابی
به دلایلی، وجود این توکنها توسط منبع دادههای آنلاین کوین مارکت کپ (Coinmarketcap) نادیده گرفته شده است. این امر موجب شده تا ارزش واقعی عرضه توکن (قرار دادن ارزش بازاری بر مبنای «عرضه در گردش») تا حد زیادی غیرعادی جلوه کند.
این توکنها قرار است معاوضه پذیر باشند. بنابراین، حتی اگر بخشهایی از آنها به طور موقت به واسطه وعدههای ایجاد شده در قالب «قراردادهای هوشمند» مسدود شوند (امری که ریپل قادر به انجامش نیست)، دلیلی ندارد تظاهر کنیم که تنها ۳۸ میلیارد توکن وجود دارند.
این همانند آن است که حدود ۱ میلیون بیت کوین موجود در کیف پول ساتوشی ناکاموتو [خالق بیت کوین] را نادیده بگیریم فقط به این خاطر که بیت کوینهای مذکور در حال حاضر در گردش نیستند و شاید هیچگاه به گردش نیافتند. تنها ارزش بازاری صحیح برای ریپل بر مبنای ۱۰۰ میلیارد توکن است و بر همین اساس، ریپل در حال حاضر از لحاظ ارزش بازار در رده دوم و بالاتر از اتریوم قرار دارد. چند هفته پیش، ارزش بازاری این توکن به ۴۵ میلیارد دلار رسید و حتی به طور موقت بالاتر از بیت کوین قرار گرفت.
آیا این ارزشگذاری برای توکنی که هیچ هدف مشخصی را دنبال نمیکند و به نظر حتی به کارآمدی پروتکل ورای آن لطمه میزند، معقول و منطقی است؟
سرمایهگذاران ریپل به شراکت راهبردی ریپل با مؤسسات مالی مهم و برخی پروژههای تجربی جاری اشاره خواهند کرد. آنها به ۱۶۰ کارمندی اشاره خواهند کرد که احتمالاً ریپل را به بزرگترین شرکت بلاک چین تبدیل نمودهاند. آنها به ارقام نجومی موارد تسویه درون بانکی اشاره خواهند کرد، یعنی همان بازاری که ریپل از طریق ارائه پروتکل خود به عنوان جایگزین سیستمهایی نظیر سوئیفت هدف گرفته است.
برخی از این موارد کاملاً معقول و منطقی هستند. ریپل دارای مهندسان کاملاً شایستهای است. آنها بیشک کدهای مفیدی را خلق میکنند که قادرند مشکلات دنیای واقعی را حل و فصل کنند. ریپل همچنین از حامیان مالی و شرکایی در این بخش برخوردار است.
مواردی از پروژههای اثبات مفهوم به اجرا گذاشته شدهاند و بانک سیام کامرشال تایلند (Siam Commercial Bank) نیز اخیراً اعلام کرده که استفاده از نرمافزار ریپل را برای ارسال وجه از تایلند به ژاپن آغاز نموده است.
این البته رویداد مهمی است، اما باید از ابعاد گوناگون آن را بررسی کرد؛ اول از همه اینکه، بانک سیام کامرشال از سرمایهگذاران در شرکت ریپل است و در نتیجه عجیب نیست که آنها دست به یک تلاش تجربی زده و فناوری بلاک چین که بر روی آن سرمایهگذاری کردهاند را ترویج کنند. نکته مهمتر اینکه، من در هیچ یک از بیانیههای مطبوعاتی نامی از ایکسآرپی نمیبینم.
آیا از ایکسآرپی استفاده میشود؟ یا اینکه آنها از پروتکل اینترلجر (ILP) استفاده میکنند؟ پروتکل اینترلجر نیز توسط ریپل طراحی شد و به نظر یک یک فناوری نسبتاً تحسینبرانگیز است که بلاک چینها و سیستمهای گوناگون را به هم پیوند میزند. این یک پروتکل منبع یاز است که توسط بنیاد لینوکس میزبانی میشود و میتواند به بخشی از شبکه هایپرلجر تبدیل شود.
اما توجه داشته باشید که پروتکل اینترلجر فاقد هرگونه توکن مختص خود است؛ این پروتکل به ایکسآرپی وابسته نیست و بر ارزش آن نمیافزاید. پروتکل اینترلجر حتی اگر هم در صنعت فناوریهای مالی به طور گسترده مورد استقبال قرار گیرد، باز هم تأثیر مثبت چندانی برای ایکسآرپی به ارمغان نمیآورد.
در ارتباط با جایگزینی سوئیفت نیز باید بگویم که در وهله اول، من شک دارم که یک پروتکل اجماع جهانی رویکرد مناسبی باشد و بتواند حتی از چنان مقیاسی برخوردار شود. کنترل سوئیفت در حال حاضر در دست بانکهاست. چقدر احتمال دارد که آنها کنترل چنین سیستمی را به یک استارتآپ کوچک واگذار کنند و خودشان را مدیون ارز دیجیتال آن کنند که به آن نیازی ندارند؟ من که بعید میدانم چنین اتفاقی بیافتد.
این امر به ویژه زمانی مصداق مییابد که مشاهده کنیم جایگزینهایی نظیر هایپرلجر وجود دارند که فاقد نقیصههای ذاتی ریپل هستند. هایپرلجر از حمایت یک کنسرسیوم به مراتب بزرگتر متشکل از شرکتهای گوناگون برخوردار است، به الگوریتمهای اجماعی اثبات شده متکی است، قابلیت بازبینی توسط همنوعان را داراست، و به مدت ۱۵ سال به طور کامل آزمایش خود را پس داده است. این پروتکل حداقل در نگاه اول به نظر هر آنچه ریپل قادر به انجامش هست را انجام میدهد و از جمله چیزهایی نظیر قراردادهای هوشمند را شامل میشود.
تنها چیزی که هایپرلجر در مقایسه با ریپل از آن برخوردار نیست و من دلیل برای داشتن آن نمیبینیم همانا توکن ایکسآرپی است.