سقوط قیمت ارزهای دیجیتال پس از اوجگیری خیرهکننده آنها طی سال قبل موجب شده تا منتقدان کریپتو مسرورانه به هوش و درایت خود ببالند. اما هنوز نمیتوانیم پیشبینی کنیم کدام صنایع عالی و فوقالعاده بر مبنای فناوری بلاک چین شکل خواهند گرفت، اما مطمئنیم که این صنایع موجودیت پیدا خواهند کرد.
صرافی ارز دیجیتال سرمایکس : حباب اینترنت در دهه ۱۹۹۰ از دید بسیاری یک دوران جنونآمیز تصور میشود که به نابودی میلیاردها دلار ثروت انجامید. آنچه کمتر مورد بررسی قرار گرفته این است که چگونه سرمایههای ناچیز در دوران رونق و شکوفایی اینترنت به تأمین مالی زیرساختی کمک کردند که مهمترین نوآوریهای اینترنتی پس از ترکیدن حباب فوقالذکر بر مبنای آن شکل گرفت. به کمک این سرمایهها کابلهای فیبر نوری نصب شدند، تحقیق و توسعه در حوزه شبکههای نسل سوم (۳G) صورت گرفت و سرورهای عظیم ایجاد شدند. همه اینها فناوریهایی را امکانپذیر ساختند که اکنون سنگ بنای قدرتمندترین شرکتهای دنیا محسوب میشوند: جستجوی الگوریتمی، رسانههای اجتماعی، محاسبات موبایلی، خدمات ابری، تحلیل کلان دادهها، هوش مصنوعی، و موارد دیگر.
ما بر این باوریم که فرآیند مشابهی فراتر از دگرگونیها و جار و جنجال درباره خرید و فروش ارز دیجیتال و بلاک چین در حال رخ دادن است. سقوط قیمت ارزهای دیجیتال پس از اوجگیری خیرهکننده آنها طی سال قبل موجب شده تا منتقدان کریپتو مسرورانه به هوش و درایت خود ببالند، اما آنها نیز همانند طرفداران دوآتشه کریپتو در اشتباه هستند: آنها قیمت را با ارزش ذاتی یکی میدانند. ما هنوز نمیتوانیم پیشبینی کنیم کدام صنایع عالی و فوقالعاده بر مبنای فناوری بلاک چین شکل خواهند گرفت، اما مطمئنیم که این صنایع موجودیت پیدا خواهند کرد، زیرا این فناوری به خودی خود با خلق یک دارایی ارزشمند سروکار دارد که همانا اعتماد است.
جهت درک و فهم این موضوع باید به قرن چهاردهم برگردیم.
در آن زمان، بازرگانان و بانکداران ایتالیایی استفاده از شیوه دو طرفه ثبت دادهها را آغاز نمودند. این شیوه که به واسطه استفاده از اعداد عربی امکانپذیر شده بود یک ابزار اتکاپذیرتر جهت ثبت دادهها به شمار میرفت و به بانکداران امکان میداد تا یک نقش قدرتمندانه جدید را به عنوان واسطه در سیستم پرداخت بینالمللی ایفا کنند. با این وجود، نه شیوه مذکور بلکه نحوه تلفیق آن با فرهنگ روز بود که زمینه را برای سیستم مالی مدرن فراهم ساخت.
در سال ۱۴۹۴، لوکا پاچیولی (Luca Pacioli) ریاضیدان و راهب فرقه فرانسیس شیوههای ثبت داده بازرگانان و بانکداران را مدون نمود. او یک کتابچه راهنما درباره ریاضیات و حسابداری منتشر کرد که در آن ثبت دادهها به شیوه دو طرفه نه تنها به عنوان راهی جهت ردگیری حسابها بلکه یک تعهد اخلاقی معرفی شده بود. بر اساس توصیف پاچیولی، بازرگانان یا بانکداران در ازای هر چیز ارزشمندی که دریافت میکردند باید چیزی عرضه میکردند. از این رو، مدخلهای تهاتری جهت ثبت ارقام مجزا و موازنه بخش مورد استفاده قرار گرفتند ــ ستون بدهکاری در کنار ستون بستانکاری ایجاد شد.
شیوه حسابداری اخلاقی پاچیولی به این دو حرفه که سابقاً از هم جدا بودند تقدس بخشید. طی چند قرن بعد، دفاتر سالم و بی عیب و نقص به نماد درستکاری و تقوا تبدیل شدند. بانکداران به واسطههای پرداخت تبدیل شدند و گردش پول سرعت گرفت. این امر به رنسانس دامن زد و زمینه را برای انفجار سرمایهداری فراهم ساخت، امری که دنیا را دگرگون نمود.
با این حال، سیستم فوق در برابر کلاهبرداری و تقلب نفوذناپذیر نبود. بانکداران و دیگر بازیگران مالی اغلب وظیفه اخلاقی خود مبنی بر ثبت صادقانه حسابها را زیر پا میگذاشتند و البته هنوز هم این کار را میکنند ــ فقط کافی است مشتریان برنی مدوف (Bernie Madoff) یا سهامداران شرکت انرون بپرسید. بعلاوه، آنها مواقعی که صادق و درستکار هستند در ازای صداقت و درستکاری خود چیزی طلب میکنند. ما مدیران صندوقهای متمرکز نظیر بانکها، بورسهای سهام، و دیگر واسطههای مالی را به یک مؤلفه لازم و ضروری تبدیل نمودهایم. این امر موجب شده که آنها از واسطه به کلیددار تبدیل شوند. آنها حقالعمل دریافت میکنند و دسترسی را محدود میسازند و به همین خاطر شکاف به وجود میآورند، مانع نوآوری میشوند، و سلطه بازاری خود را تقویت میکنند.
آیا آینده در تسخیر فناوری بلاک چین است؟
بنابراین، مزیت راستین فناوری بلاک چین در این نیست که میتواند شما را یک شبه میلیارد سازد یا از فعالیتهای مالی شما در برابر دولتهای کنجکاو محافظت به عمل میآورد. مزیت آن در واقع این است که میتواند با اتخاذ یک رویکرد رادیکال و غیرمتمرکز در قبال حسابداری ــ و در نتیجه خلق یک شیوه جدید جهت ساختاربندی سازمانهای اقتصادی ــ از هزینه اعتماد به میزان قال توجهی بکاهد.
شکل جدید ثبت حسابها شاید یک دستاورد نه چندان جالب و جذاب جلوه کند. با این وجود، در طول هزاران سال، از زمان حمورابی، دفاتر کل شالوده و بستر تمدن بودهاند. دلیلش آن است که مبادله ارزش که جامعه بر مبنای آن شکل میگیرد مستلزم آن است که ما به ادعاهای یکدیگر درباره داشتهها، بدهکاریها، و بستانکاریهای خود اعتماد داشته باشیم.
همچنین بخوانید: ۲۰ ارز دیجیتال محبوب
جهت تحقق این اعتماد، ما نیازمند یک سیستم مشترک جهت ردگیری معاملات هستیم، سیستمی که جامعه را معنا میبخشد و از نظم و ترتیب برخوردار میسازد. ما از کجا میتوانیم بفهمیم که جف بزوس (Jeff Bezos) ثروتمندترین آدم دنیاست، تولید ناخالص داخلی آرژانتین ۶۲۰ میلیارد دلار است، ۷۱ درصد جمعیت دنیا درآمد روزانه کمتر از ۱۰ دلار دارند، یا سهام اپل بر مبنای ضریب مشخصی از درآمد شرکت در ازای هر سهم معامله میشوند؟
یک بلاک چین (هرچند این عبارت به طور دقیق بکار برده نمیشود و گاهی اوقات به اشتباه به چیزهایی اطلاق داده میشود که بلاک چین نیستند) در واقع یک دفتر کل الکترونیکی ــ فهرستی از معاملات ــ است. معاملات مذکور میتوانند اصولاً میتوانند نمایانگر هر چیزی باشند. این معاملات ممکن است مبادله واقعی پول باشند، از جمله معاملاتی که بر روی بلاک چین ارزهای دیجیتال نظیر بیت کوین قرار دارند.
این معاملات همچنین ممکن است مربوط به معامله دیگر داراییها باشند که در این راستا میتوان گواهی سهام دیجیتال را مثال زد. معاملات ممکن است نمایانگر دستورات باشند، از جمله سفارش خرید یا فروش سهام، و یا قراردادهای هوشمند را شامل شوند. قراردادهای هوشمند در واقع دستورات کامپیوتری مبنی بر انجام یک کار (مثلاً خرید سهام) در صورت صحت یک موضوع دیگر (سقوط قیمت سهام به زیر ۱۰ دلار) هستند.
آنچه بلاک چین را به یک دفتر کل خاص تبدیل میکند
آنچه بلاک چین را به یک دفتر کل خاص تبدیل میکند این است که توسط یک مؤسسه متمرکز نظیر بانک یا سازمان دولتی اداره نمیشود، بلکه در قالب نسخههای چندگانه بر روی کامپیوترهای چندگانه مستقل در درون یک شبکه متمرکز ذخیره میشوند. دفتر کل تحت کنترل یک مدخل واحد قرار ندارد. هر یک از کامپیوترهای موجود در شبکه میتوانند در دفتر کل تغییر به وجود بیاورند، اما در این راستا باید از یک «پروتکل اجماعی» تبعیت شود. پروتکل مذکور یک الگوریتم ریاضیاتی است که طبق آن اکثر کامپیوترهای موجود در درون شبکه باید با تغییر اعمال شده موافقت کنند.
پس از آنکه اجماع بر مبنای الگوریتم فوقالذکر حاصل شد، همه کامپیوترهای موجود در شبکه دفاتر کل خود را همزمان بهروزرسانی میکنند. اگر هر یک از کامپیوترها تلاش کند یک مدخل را بدون اجماع نظر دیگران به دفتر کل اضافه کند یا یک مدخل پیشین را تغییر دهد، بقیه شبکه به طور خودکار مدخل مذکور را غیرمعتبر انگاشته و مردود میشمارد.
معاملات معمولاً در قالب بلاکهای دارای سایز مشخص بستهبندی میشوند و از طریق قفلهای رمزنگاری به یکدیگر متصل میشوند (و «بلاک چین» را تشکیل میدهند). قفل رمزنگاری خود نیز محصول یک الگوریتم اجماعی است. در نتیجه این فرآیند، یک «حقیقت» تغییرناپذیر و مشترک ثبت میشود. این حقیقت را ــ اگر همه چیز درست انجام شده باشد ــ نمیتوان دستکاری کرد.
این چارچوب عمومی انواع گوناگونی دارد. برای مثال، انواع مختلفی از پروتکلهای اجماعی وجود دارند و در اغلب موارد نیز درباره اینکه کدامیک از آنها امنترین است اختلافنظر وجود دارد. برخی دفاتر کل عمومی بلاک چین «فاقد مجوز» وجود دارند که عملاً هر کسی میتواند به آنها متصل شود و به بخشی از شبکه تبدیل شود؛ بیت کوین و اکثر ارزهای دیجیتال دیگر متعلق به همین بلاک چینها هستند. همچنین برخی دفاتر کل «مجوز دار» هستند که هیچ ارز دیجیتالی را در درون خود نمیگنجانند. این نوع دفاتر کل شاید توسط گروهی از سازمانها استفاده شوند که نیازمند یک سیستم ثبت حسابها هستند اما مستقل از یکدیگر عمل میکنند و شاید به یکدیگر اعتماد نداشته باشد ــ در این رابطه میتوان یک تولیدکننده و تأمینکنندگان آن را مثال زد.
وجه مشترک دفاتر کل
وجه مشترک میان همه اینها آن است که انسجام و یکپارچگی دفاتر کل نه بر مبنای اعتماد به افراد یا مؤسسات جایزالخطا بلکه به واسطه قواعد ریاضیاتی و رمزنگاری نفوذناپذیر تضمین میشود. این در واقع نسخهای از همان چیزی است که یک رمزنگار به نامیان گریگ (Ian Grigg) «حسابداری سه طرفه» نامیده است: یک ستون بدهکاری، یک ستون بستانکاری، و یک دفتر کل مشترک نفوذناپذیر و بیچونوچرا.
مزایای این مدل غیرمتمرکز زمانی نمایان میشود که آن را با هزینه اعتماد سیستم کنونی مقایسه کنیم. این مثال را در نظر بگیرید: در سال ۲۰۰۷، بانک برادران لیمن (Lehman Brothers) ارقام بیسابقه سود و درآمد را گزارش نمود که به تائید مؤسسه حسابرسی ارنست و یانگ (Ernst & Young) رسیده بود. ۹ ماه بعد، سقوط ناگهانی داراییهای بانک مذکور به ورشکستگی این کسبوکار ۱۵۸ ساله منجر شد و بزرگترین بحران مالی طی ۸۰ سال قبل از آن را رقم زد. بدیهی است که اعداد و ارقام مندرج در دفاتر مربوط به عملکرد بانک در سالهای قبلتر کاملاً اشتباه بودند.
ما بعدها فهمیدیم که دفتر کل بانک برادران لیمن تنها دفتر کل حاوی دادههای مشکوک نبوده است. بانکهای فعال در آمریکا و اروپا جهت جبران زیانهای ناشی از دستکاری ترازنامههای خود صدها میلیارد دلار جریمه پرداختند. این ماجرا یادآور هزینه گزافی است که در قبال اعتماد به اعداد و ارقام داخلی مؤسسات متمرکز میپردازیم.
بحران فوقالذکر مثالی از هزینه اعتماد بود. اما دیگر حوزههای اقتصاد نیز هزینه در بر دارند. آن همه حسابدار را در نظر بگیرید که در دفاتر خود در طبقات مختلف آسمان خراشها در سرتاسر دنیا مشغول به کار هستند. وظیفه آنها مطابقت دادن دفاتر کل شرکتهای خود با دفاتر کل همتایان تجاری است. شغل آنها به این خاطر وجود دارد که هیچکدام از طرفین به حساب و کتابهای طرف دیگر اعتماد ندارد. این یک فرآیند زمانبر، پرهزینه، و در عین حال لازم و ضروری است.
هزینه اعتماد در بلاک چین
دیگر موارد هزینه اعتماد در قالب آنچه که قادر به انجامش نیستیم نمود پیدا کرده است. دو میلیارد انسان از حساب بانکی محرومند و به همین خاطر از اقتصاد جهانی جا ماندهاند، زیرا بانکها به اطلاعات مربوط به داراییها و هویت آنها اعتماد ندارند. در ضمن، اگر قرار باشد تراکنشهای خرد میان گجتها مستلزم مداخله پرهزینه دفاتر کل متمرکز باشد، در آن صورت اینترنت اشیا که امید میرود به واسطه آن میلیاردها ابزار خودمختار با یکدیگر تعامل نموده و کارایی جدیدی را رقم بزنند امکانپذیر نخواهد بود. درباره محدودیتهایی که این مشکل بر سر راه نوآوری به وجود میآورد مثالهای بسیاری میتوان ارائه نمود.
حیطه اقتصاد به ندرت به این هزینهها اذعان کرده یا آنها را تجزیه و تحلیل میکند، زیرا اقداماتی نظیر مطابقت دادن حسابها یکی از ابعاد لاینفک و گریزناپذیر تجارت انگاشته میشود (به این خاطر که کسبوکارها در دوران قبل از اینترنت چارهای نداشتند جز اینکه با پرداخت هزینههای پستی گزاف اقدام به ارسال صورتحسابهای ماهیانه کنند). آیا این نقطه کور میتواند توجیه کننده این مسئله باشد که چرا برخی اقتصاددانان برجسته فناوری بلاک چین را فوراً رد میکنند؟ بسیاری میگویند که هزینه ورای این فناوری هیچ توجیهی ندارد. با این وجود، در قالب تحلیلهای آنها، هزینه مذکور با هزینههای اجتماعی فراگیر مرتبط با اعتماد که مدلهای جدید به دنبال رفع آن هستند مورد مقایسه قرار نمیگیرد.
با این حال، تعداد بیشتر و بیشتری از مردم به این موضوع پی میبرند. از زمان معرفی بیسروصدای بیت کوین در سال ۲۰۰۹، طرفداران این ارز دیجیتال از تندروهای حامی آزادیهای فردی فراتر رفته و اکنون حرفهایهای سابق والاستریت، کارشناسان فناوری دره سیلیکون، و کارشناسان کمک و توسعه از سازمانهایی نظیر بانک جهانی را شامل میشوند. بسیاری پیدایش این فناوری را یک مرحله مهم جدید در اقتصاد اینترنتی میدانند ــ مرحلهای که حتی از مرحله اول دگرگونکنندهتر است. در حالی که موج اول دگرگونی آنلاین شاهد جایگزینی کسبوکارهای فیزیکی با واسطههای دیجیتالی جمع و جورتر بود، مرحله کنونی اما کل ایده واسطهگری انتفاعی را به چالش میکشد.
نیاز به اعتماد، هزینه آن، وابستگی به واسطهها جهت تحقق اعتماد یکی از دلایلی است که غولهایی نظیر گوگل، فیسبوک، و آمازون مزایای صرفهجویی به مقیاس و اثر شبکهای را به انحصار خود در آوردهاند. این غولها عملاً دفترداران متمرکزی هستند که حجم عظیمی از «معاملات» را در قالب آنچه که مهمترین «ارز» دنیا محسوب میشود ثبت میکنند. این ارز همانا دادههای دیجیتال متعلق به ماست. آنها در قالب کنترل این دادهها در واقع بر ما کنترل دارند.
مزیت کریپتو و بازار ارز دیجیتال
مزیت بالقوه سرنگون سازی این سیستم متمرکز یکی از عوامل ورای شکلگیری تب کریپتو در بازار رو به رشد و در عین حال پرتلاطم ارزهای دیجیتال است. بدون شک، بسیاری ــ شاید اکثر ــ سرمایهگذاران صرفاً امیدوارند خیلی زود ثروتمند شوند و به این مسئله نمیاندیشند که فناوری مربوطه از چه لحاظ اهمیت دارد. اما اینگونه تحرکات جنونآمیز اگرچه از منطق به دور هستند اما خود به خود شکل نمیگیرند. همانند پیدایش فناوریهای دگرگون ساز پیشین ــ مثلاً راهآهن یا برق ــ گمانهزنیهای بیحسابوکتاب امری اجتنابناپذیر است. این امر بدان خاطر است که هنگامی که یک ایده بزرگ و جدید مطرح میشود، سرمایهگذاران فاقد هرگونه چارچوب جهت ارزیابی این مسئله هستند که ایده مذکور چه میزان ارزش خلق میکند یا از بین میبرد یا اینکه کدام کسبوکارها برنده یا بازنده میشوند.
اگرچه تا قبل از تبدیل شدن بلاک چین به یک سیستم قوی جهت ثبت و ذخیرهسازی بیطرفانه دادهها باید بر موانع عمدهای غلبه نمود، اما این مفاهیم پیشاپیش در حوزه مذکور به بوته آزمون گذاشته شدهاند.
شرکتهایی نظیر آیبیام (IBM) و فاکس کان (Foxconn) در حال استفاده از ایده تغییرناپذیری در پروژههایی هستند که هدفشان آزادسازی فرآیند تأمین مالی تجارت و شفافتر ساختن زنجیرههای تأمین است. این شفافیت همچنین میتواند مصرفکنندگان را از اطلاعات بهتری درباره منشأ آنچه که میخرند ــ مثلاً یک تیشرت که با بهرهکشی از نیروی کار تولید شده ــ برخوردار سازد.
یک ایده مهم دیگر در واقع دارایی دیجیتال است. تا قبل از بیت کوین، هیچ کس نمیتوانست در حوزه دیجیتال از دارایی برخوردار باشد. از آنجا که کپی کردن محتوای دیجیتال کاری ساده و آسان است و ممانعت از آن کار سادهای نیست، ارائهدهندگان محصولات دیجیتال نظیر فایلهای صوتی امپی ۳ (MP3) یا کتابهای الکترونیکی هیچگاه مالکیت محتوا را به مشتری نمیدهند، اما در عوض در قالب مجوز مربوطه مشخص میسازند که کاربران چه کارهایی میتوانند با محتوا انجام دهند و مجازاتهای حقوقی سفت و سخت در صورت نقض مجوز تعیین میکنند. در نتیجه، شما میتوانید کتاب الکترونیکی خود بر روی کتابخوان کیندل آمازون را به مدت دو هفته به دوست خود قرض دهید، اما برخلاف کتاب معمولی نمیتوانید آن را به وی بفروشید یا هدیه بدهید.
بیت کوین یک آیتم ارزشمند بازار ارز دیجیتال
بیت کوین نشان داد که یک آیتم ارزشمند میتواند هم دیجیتال و هم منحصر به فرد باشد. از آنجا که هیچ کس نمیتواند دفتر کل را تغییر داده و بیت کوین را به صورت مضاعف هزینه کند یا کپی کند، در نتیجه میتوان آن را یک «چیز» یا دارایی منحصر به فرد قلمداد نمود. این بدان معناست که ما اکنون میتوانیم هر نوع ارزش ــ مثلاً مالکیت یک دارایی یا یک آهنگ ــ را به عنوان یک ماهیت در قالب معامله بلاک چین جلوهگر سازیم. از طریق دیجیتالی سازی انواع گوناگون ارزش، میتوان نرمافزارهایی جهت مدیریت اقتصاد پیرامون آنها عرضه نمود.
این داراییهای دیجیتالی جدید را میتوان همانند آیتمهای نرمافزاری از خواص «اگر…، پس….» برخوردار ساخت. به عبارت دیگر، پول را میتوان برنامهنویسی نمود. برای مثال، شما میتوانید یک خودروی الکتریکی با استفاده از توکنهای دیجیتال کرایه کنید که موتور آن با استفاده از همین توکنها فعال و غیرفعال میشود و بدین طریق مفاد یک قرارداد هوشمند را رمزگذاری کنید. این توکنها متفاوت از توکنهای آنالوگ نظیر اسکناس یا سکههای فلزی هستند که نوع استفاده برایشان تفاوتی نمیکند.
آنچه که قراردادهای مبتنی بر پول قابل برنامهنویسی را «هوشمند» میسازد به خاطر خودکار بودنشان نیست؛ این فرآیند خودکار از قبل نیز موجود است و در قالب آن بانک از دستورات برنامهریزی شده ما جهت پرداخت خودکار صورتحساب ماهانه کارت اعتباری تبعیت میکند. قراردادهای مذکور از آن جهت هوشمند خوانده میشوند که کامپیوترهای اجرا کننده قرارداد تحت نظارت یک شبکه بلاک چین غیرمتمرکز قرار دارند. به واسطه این امر، به همه طرفین قرارداد هوشمند تضمین داده میشود که قرارداد به صورت منصفانه اجرا خواهد شد.
برای مثال، به کمک این فناوری، کامپیوترهای یک شرکت حملونقل و یک صادرکننده میتوانند پس از اطلاع از پرداخت با ارز دیجیتال ــ یا تعهد رمزنگاری شده و غیرقابل نقض مبنی بر پرداخت ــ از طریق نرمافزار غیرمتمرکزی که مورد استفاده هر دوی آنها است مالکیت کالاها را به صورت خودکار انتقال دهند. هیچکدام از طرفین لزوماً به طرف دیگر اعتماد ندارد. با این وجود، آنها میتوانند انتقال خودکار را بدون تکیه به طرف ثالث به اجرا بگذارند. بدین طریق، قراردادهای هوشمند فرآیند خودکارسازی را به یک سطح بالاتر ارتقا میدهند ــ و یک مجموعه بازتر از روابط همگانی را امکانپذیر میسازند.
پول قابل برنامهنویسی و قراردادهای هوشمند
پول قابل برنامهنویسی و قراردادهای هوشمند یک ابزار قدرتمند برای جوامع جهت حاکمیت بر خود در مسیر حرکت به سمت اهداف مشترک قلمداد میشوند. آنها همچنین یک دستاورد بالقوه در ارتباط با «تراژدی منابع مشترک» به شمار میروند، مفهومی که بر اساس آن مردم نمیتوانند همزمان هم منافع خود را تأمین کنند و هم به دنبال خیر و صلاح همگانی باشند. این امر در قالب بسیاری از بلاک چینهای پیشنهادی ۱۰۰ مهندس نرمافزار شرکتکننده در رویداد موسوم به هک برای آبوهوا (Hack4Climate) در جریان کنفرانس تغییرات آبوهوایی سازمان ملل که سال قبل در شهر بن آلمان برگزار شد، نمود پیدا کرد.
تیم برنده که با پروژه موسوم به احیای جنگل (GainForest) در رویداد مذکور شرکت کرده بود اکنون مشغول طراحی یک سیستم مبتنی بر بلاک چین است که به کمک آن افراد نیکوکار میتوانند به جوامع ساکن جنگلهای بارانی آسیبپذیر در ازای اقدامات قابل اثبات در جهت احیای محیط زیست پاداش پرداخت کنند.
با این وجود، این «اقتصاد توکنی» آرمان شهری و بی عیب و نقص با واقعیت بسیار فاصله دارد. نهادهای تنظیم مقررات در چین، کره جنوبی، و آمریکا با صادرکنندگان و معاملهگران توکنها مقابله کردهاند و این ارزها را نه الگوهای اقتصاد جدید دگرگونکننده دنیا بلکه سفتهبازی با هدف یک شبه پولدار شدن میدانند که قوانین مربوط به اوراق قرضه را دور میزنند. البته آنها تا حدودی نیز حق دارند: برخی از طراحان اقدام به پیشفروش توکن در قالب «عرضه اولیه سکه» (ICO) کردهاند اما با پول حاصله هیچگونه محصولی تولید و عرضه نکردهاند. بلاک چینهای عمومی یا «فاقد مجوز» نظیر ارز بیت کوین و اتریوم که مزیت بزرگ شفافیت و تغییرناپذیری بیچونوچرا را وعده میدهند با مشکلات فزایندهای مواجهند. بیت کوین هنوز قادر نیست بیش از هفت معامله را در هر ثانیه پردازش کند و حقالعمل معامله نیز گاهی اوقات ممکن است سر به فلک بگذارد که در نتیجه استفاده از آن پرهزینه میشود.
آیا بانکها که در برابر اینگونه دگرگونیها آسیبپذیر هستند؟
در ضمن، مؤسسات متمرکز نظیر بانکها که در برابر اینگونه دگرگونیها آسیبپذیر هستند نیز در این زمینه فشار میآورند. بانکها به واسطه قوانین و مقررات موجود محافظت میشوند. این قوانین و مقررات در راستای کسب اطمینان از صداقت و درستکاری بانکها وضع شدهاند، اما ناخواسته هزینه تبعیت از خود را به استارتآپها تحمیل میکنند. این قوانین و مقررات، از جمله ملزومات پرهزینه گزارش دهی و ملزومات سرمایهای، که در قالب «بیت لایسنس» (BitLicense) اداره خدمات مالی نیویورک برای استارتآپهای واگذارکننده ارزهای دیجیتال وضع شدهاند مانعی بر سر راه ورود به این عرصه به وجود میآورند.
اما موضوع از این قرار است: ماهیت منبع باز فناوری بلاک چین، شور و هیجانی که به وجود آورده، و ارزش فزاینده توکنهای ورای آن مجموعهای جهانی از دانشمندان باهوش علوم کامپیوتر که از انگیزه مالی برخوردار بودند را بر آن داشت تا بر روی غلبه بر این محدودیتها کار کنند. بدیهی است که آنها به طور مداوم فناوری بلاک چین را ارتقا خواهند داد. درست همانگونه که در ارتباط با نرمافزارهای اینترنتی مشاهده نمودیم، پروتکلهای باز و توسعهپذیر نظیر بلاک چین میتوانند به ابزارهای قدرتمندی برای نوآوری تبدیل شوند. فناوری بلاک چین به سرعت در حال حرکت است و شکی نیست که نسخههای بعدی آن پیشرفتهتر از نسخه کنونی خواهند بود، فرقی نمیکند پروتکل مبتنی بر ارز دیجیتال بیت کوین باشد یا بلاک چین مبتنی بر قراردادهای هوشمند اتریوم یا یک پلتفرم دیگر که هنوز کشف نشده است.
زیر ساخت کریپتو در حال شکل گرفتن
حباب کریپتو همانند حباب اینترنت در حال شکل دادن به زیرساختی است که طراحی فناوریهای آتی را امکانپذیر خواهد ساخت. اما یک تفاوت کلیدی میان این دوجود دارد. این بار، جذب سرمایهها نه در راستای ایجاد زیرساختهای فیزیکی بلکه در راستای ایجاد زیرساختهای اجتماعی انجام میگیرد. این امر محرکهایی را جهت ایجاد شبکههای جهانی متشکل از برنامهنویسان همکار به وجود آورده است. ایدههای تعاملی و تکرارپذیر عرضه شده توسط این شبکهها در قالب نرمافزارهای منبع باز مدون میشوند. این کد که آزادانه در دسترس است اجرای ایدههای بیشماری که هنوز به ذهن خطور نکردهاند را امکانپذیر میسازد. این همان شالوده و اساسی است که اقتصاد غیرمتمرکز آینده بر مبنای آن شکل خواهد گرفت.
همانطور که تعداد معدودی از افراد در اواسط دهه ۱۹۹۰ قادر بودند پیدایش گوگل، فیسبوک، و اوبر را پیشبینی کنند، ما نیز قادر نیستیم پیشبینی کنیم کدام کارکردهای مبتنی بر بلاک چین از درون این حباب پدیدار خواهند شد و در آینده غیرمتمرکز از سلطه و برتری برخوردار خواهند شد. این همان چیزی است که پلتفرمهای توسعهپذیر به ارمغان میآورند. فرقی نمیکند سخن از پروتکلهای باز اینترنت باشد یا مؤلفههای اجماع الگوریتمی و حسابداری توزیع شده بلاک چین، قدرت آنها در این است که قادرند یک پارادایم کاملاً جدید برای نوآورانی به وجود بیاورند که آمادهاند رؤیاپردازی کنند و کارکردهای دگرگون ساز را بکار گیرند. در اینجا، اینگونه کارکردها ــ هرگونه شکل و شمایلی که به خود بگیرند ــ هدفشان دگرگونسازی مؤسسات همهکارهای است که در حال حاضر بر اقتصاد متمرکز ما سلطه دارند.