ده سال است که بیت کوین فرصت تغییرات غیرقابل انکاری را فراهم کرده است. بیت کوین چندین چرخهی بازار را به چشم دیده است، یک بازار ثانویه با بیش از ۲،۰۰۰ آلتکوین ایجاد کرده است و پایه و اساس یک صنعت قدرتمند بلاک چین را فراهم کرده است. بیت کوین از علاقهی cypherpunk ها و آنارشیستهای کریپتو نشأت گرفت است و سپس به یک ارز مانا و خصوصی تبدیل شد؛ این ارز توانست برای افراد کم درآمد و محروم در اقتصادهای ناپایدار، یک مسیر جدید مالی باز کند.
افراد زیادی وجود ندارند که بتوانند به خوبی تغییرات این عرصه را بازتاب دهند، ولی آندرئاس آنتونوپلوس یکی از این معدود افراد است. او یکی از مبلغان اصلی بیت کوین است و به جرأت میتوان گفت مقتدرترین فرد در معرفی بیت کوین به حساب میآید. آنتونوپلوس سالهای پس از ورودش به این صنعت را (از سال ۲۰۱۲ به بعد) به سفر دور دنیا اختصاص داده است تا دانش خود در این زمینه با دیگران به اشتراک بگذارد. کتابهای او عبارتند از تبحر یافتن در بیت کوین، پول بر پایهی اینترنت جلد ۱ و ۲، و تبحر یافتن در اتریوم. کتابهای آنتونوپلوس به عنوان پرمخاطبترین و آموزندهترین کتابها نامگذاری شدهاند.
اثرگذاری او در این فضا بر هیچ کس پوشیده نیست، و این امر موجب شده است تا به یکی از برجستهترین و شناخته شدهترین رهبران فکری این عرصه تبدیل شود. زمانیکه دیگران مشغول ثروت اندوزی بودند، او در حال اغنای جامعه بود و به دیگران متذکر میشد بیت کوین چیزی فراتر از خرید لامبورگینی و سفر به کره ماه است.
آنتونوپلوس در مصاحبهی ذیل با مجلهی بیت کوین به دگردیسی این اکوسیستم میپردازد.
بگذارید مستقیم برویم سر اصل مطلب، چه چیزی تغییر کرده است؟
آنتونوپلوس: خیلی چیزها تغییر کردهاند. از کجا شروع کنم؟
در آن روزها که تازه کارم را شروع کرده بودم، بیت کوین یک جامعه بسیار کوچک بود، بسیار جمع و جور و بسیار متمرکز. اشتراک مقاصد زیادی وجود داشت و به نظر خیلی جمع و جور میآمد. یادم میآید در آن زمان اصلیترین چیزی که میخواستم به مردم توضیح بدهم و آنها را نسبت به آن موضوع متقاعد کنم این بود که بیت کوین چیزی به مراتب بزرگتر از بحث پرداخت است. صرفا چیزی مانند PayPal نیست؛ بزرگتر از آن است. بیت کوین، شبکهی پرداخت نیست.
و خوب، برای بیان این موضوع به آنها گفتم که بیت کوین یک پلتفرم است. شما نباید به بیت کوین تنها به چشم بیت کوین بنگرید بلکه فراتر از اینها است: بلاک چین است. این حرف من به شدت نتیجهی عکس داد. من میخواستم موضوع را کمی بازتر کنم تا مردم دید بهتری پیدا کنند، ولی اتفاقی که افتاد این بود که در سه سال بعد، مردم کلمهی “بلاک چین” را دستاویز قرار دادند و آن را بر هر چیزی نهادند، چیزهایی که هیچ ربطی به بلاک چین نداشت. بنابراین به مدت چهار سال، سخنرانیهایی تحت عنوان “بلاک چین در برابر مزخرفات” ارائه کردم که رتبهی اول سخنرانیهای من را به خود اختصاص داده است.
آیا دربارهی اکوسیستم آلتکوین صحبت میکنید؟
و حتی گستردهتر از آن. فناوری دفتر کل توزیع شده، بلاک چین خصوصی، بانک چِین (بلاک چین برای بانکها)، کسب و کار به صورت معمول، و نوعی اکو سیستم برای “وانمود کردن اینکه غیرمتمرکز است درحالیکه غیرمتمرکز نیست”. تلاش برای شامل شدن، گسترش و واگرایی – و حتی تغییر مسیر – این صنعت با در کنترل گرفتن آن. یعنی در بر گرفتن کامل آن.
در اولین کنفرانسها، حتی اولین کنفرانسی که در سال ۲۰۱۳ در آن حضور یافتم، درخواستهای زیادی وجود داشت و این آغاز این حرکت بود. در پایان سال ۲۰۱۳، زمانی که چهارمین یا پنجمین حباب بیت کوین ایجاد شده بود و قیمت آن به ۱،۰۰۰ دلار رسیده بود، درخواستها واقعا سیر نزولی گرفته بودند.
در اینجا بود که یک جامعهی بسیار جمع و جور به نظر رسید و لاشخورها در اطراف آن حلقه زدند. آنها تلاش داشتند بخش کوچکی از این پدیدهی بزرگ را از آن خود کنند و اثرگذاری افراد حاضر در این حلقه را به پول تبدیل کنند. نقشههای مسخره و مزخرف زیاد این چنینی وجود داشت: “هی، من یک پروژه دارم. ما قصد داریم بخش املاک و مستغلات را متحول کنیم، ما قصد داریم بازار سهام را متحول کنیم، ما قصد داریم دنیای پزشکی را متحول کنیم”. و اکثر اینها مزخرف بودند. اکثر اینها سوء استفادهی صرف بود.
پس مجبور شدم مسیر را تغییر دهم و تمرکز را بر چیز دیگری بگذارم، تلاش کردم بفهمم چه چیز واقعی است، برنامهی کشنده (Killer App) در اینجا چه چیزی ميتواند باشد، واقعا چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟
و آیا به این نتیجه رسیدید که این اتفاق همان بیت کوین است؟
لزوما بیت کوین نیست. مسئله پول غیرمتمرکز و دیگر چیزهای غیر متمرکز است. ولی مسئلهی اصلی، غیرمتمرکز بودن است. و پول به خودی خود یک برنامهی کشنده است، البته اگر غیرمتمرکز باشد.
اکنون ماهیت پول تغییر کرده بود.
چیز دیگری که تغییر کرده بود این مسئله بود که این واقعیت موجب شده بود مردم به این ماجراجویی احساس تعلق داشته باشند، و حس کنند با نیروهای بزرگی در حال جنگ هستند.
ولی مثل تمام اتفاقاتی که در حرکتهای این چنینی میافتد، در نهایت، به تقسیمبندیهای درونی میرسید، تازه واردها که چیز یادی از این رقابت نمیدانند و احتمالا شکست میخورند در برابر بیت کوینرهای تثبیت شده و ناگهان، بیت کوین ایجاد میشود و مردم میگویند: “هی، این بیت کوین ۲ است. از بیت کوین بهتر است. یک زنجیرهی جایگزین است که تمام مشکلات بیت کوین را حل میکند”. بنابراین، یک تقسیم بندی خواهید داشت، یک تقسیم بندی در جامعهی بیت کوین.
پس شما فکر میکنید این فضا خودش را همگون خواری کرده است؟ (منظور این است که از بخشهای مختلف خود برای ایجاد موارد جدید استفاده کرده است)
زیرا برخی افراد احساس میکنند لازم است آن تازه واردی باشند که احتمال شکست دارد و همیشه با چیزی میجنگند. این امر محرک شخصیتشان است. خوب، به این دلیل بامزه است که وقتی برای چیزی میجنگید که به صورت ناگهانی به شهرت میرسد، و افرادی که درون آن هستند به بخشی از آن تبدیل میشوند.
باید یک ماشین جدید پیدا کنید تا در برابر آن بجنگید و به خشم آیید.
دقیقا همینطور است. این دقیقا همان چیزی است که در فضای کریپتو رخ داد. بنابراین اکنون تمام این تقسیمبندیها، تمام این نزاعهای داخلی، درون بیت کوین وجود دارند، البته بین بیت کوین و دیگر سامانهها و همچنین بین مابقی سامانهها با خودشان نیز وجود دارد.
دیری نپایید که اتریوم وارد این عرصه شد و مدعی شد که “ما جایگزین بیت کوین خواهیم شد و این تغییر الگو رخ خواهد داد”، و در چشم بر هم زدنی موارد دیگر نیز سر برآوردند زیرا پنج wannabe-Ethereums وجود دارند که این گونهاند: “اتریوم یک گارد قدیمی است و ما میخواهیم راه حل آن باشیم”.
بنابراین، یک پدیدهی تروتسکی (شیطانی) است. ضد انقلابها در مدت چند هفته پس از وقوع انقلاب شروع به کار کردند. بعضی انقلابیون هرگز متوقف نخواهند شد و از کارشان دست نخواهند کشید. داشتن اصول، ایدئولوژیک بودن، و توانایی متقاعدسازی سیاسی به خودی خود بد نیست. تعداد زیادی از مردم به چشم یک متخاصم به آن مینگرند، چیزی مانند یک رفتار متزورانه. ولی صادقانه بگویم، در این چهار سال با بسیاری از این افراد آشنا شدم که با این ماشین جدید میجنگیدند. فکر میکنم آنها با باور خوبی به این عرصه وارد شدهاند.
در مورد این دوگانگیهایی که دربارهشان صحبت کردید: تا حدودی میتوان گفت یک جنگ دو جبههای است. جنگ در برابر یک جبههی خارجی و یک جنگ در برابر خودش.
بله درست است، این امر معمول است؛ رفتار انسانی همین است. از نظر کسانی که خارج از این دایره هستند ما یک مشت آدمهای عجیب و غریب هستیم. آنها تفاوت بین آدمهای عجیب و غریبی که بیشتر دوست دار کسب و کار یا کمتر دوست دار کسب و کار هستند را تشخیص نمیدهند. همهی ما آدمهای عجیب و غریبی هستیم. از آن جاییکه این سامانه وجود دارد، صدها سال است که این ماجرا ادامه دارد و قرار نیست از راه برسید و آن را تغییر دهید.
البته، تمام سامانههایی که تغییر کردهاند همین حرف را زدهاند. یک راه ساده برای خروج از آن وجود دارد: در برخی نقاط، یک واکنش شدید و بزرگ وجود خواهد داشت. در برخی نقاط، “این سیستم” که در آن تداخل ایجاد کردهایم به مبارزه متقابل خواهد پرداخت، ولی هنوز چنین اتفاقی رخ نداده است.
نکته جالب اینجا است که، روزی که این سیستم مقابله را آغاز کند، تفاوت بین بیت کوین کش و بیت کوین، بیت کوین و اتریوم، اتریوم و ریپل، مونرو و زی کش (zcash) را تشخیص نخواهند داد. از نظر آنها همهی ما یک مشت آنارشیست عجیب و غریب هستیم که تلاش میکنیم به تروریستها و قاچاقچیان دارو کمک کنیم تا نظامهای مالی را در هم بشکنند. آنها هیچ تفاوتی بین انواع کریپتوکرنسی قائل نیستند. آنها همهی ما را پس خواهند زد و آغاز این حرکت همان لحظهی اتحاد است.
به محض اینکه از طرف خارجیها مورد حمله قرار بگیریم، همه دور هم جمع می شوند و دوباره با هم دوست میشوند. در کشورهای تقسیم شده نیز شاهد این مسئله هستید، برای اتحاد مجدد تنها به یک دشمن خارجی نیاز است و با پیدا شدن این دشمن خارجی ناگهان همه متحد میشوند.
در مورد نیروهای بیرونی، نحوهی پاسخگویی دولتها را به این فضا، بهویژه در آمریکای شمالی، چگونه دیدهاید؟ آیا شاهد رشدی در مسیر درست هستیم یا صرفا یک نمایش پر زرق و برق است؟
فکر نمی کنم این موضوع اهمیت زیادی داشته باشد. همه چیز نمایشی است. آنها میخواهند به روز و مطلع باشند و طرفدار کسب و کار یا طرفدار نوآوری دیده شوند – همهی اینها مزخرف است. زیرا اول از همه، این سامانهها آنقدر بزرگ نشدهاند که در فعالیتهای صنایع تثبیت شده اخلال ایجاد کنند. وقتی به آن نقطه برسیم شاهد صف آرایی مجدد دولتها خواهیم بود، جایی که متوجه شوند چه چیزی برایشان منفعت دارد و پول دست چه کسی است. و خوب، پولها دست ما نیست، مگه نه؟
در آن نقطه، شاهد دشمنی و خصومت و ارائهی اطلاعات غلط بر علیه خودمان خواهیم بود. در حال حاضر، آنها نقش قانونگذاران سخاوتمند را بازی میکنند که متین و با ملاحظه هستند، ولی با نوآوری هیچ دشمنی ندارند چرا که طرفدار اشتغالزایی هستند. تمام این کارها و حرفها نمایشی است. این حرفها هیچ ارزشی ندارد.
و خوب، در ایالات متحده، تقسیمبندیهای زیادی وجود دارد، ۱۵ قانونگذار فدرال و ۵۰ قانونگذار ایالتی که نیمی از آنها فریاد میزنند “من این رو نمیخوام، شما قانون آن را وضع می کنید!” و نیمی دیگر از آنها نیز فریاد میزنند “حوزهی تحت اختیار ما است! پات رو بکش بیرون!” در سرتاسر دنیا وضع همین است.
آیا دولتی وجود دارد که از نظر شما کارش را خوب انجام دهد؟
آیا در نهایت فرقی هم میکند؟ این عرصه خارج از حوزهی کاری دولتها است. این اختراع بنیادین حکومتی بهواسطهی الگوریتم در یک سیستم غیرمتمرکز، در اولین چیزی که اخلال ایجاد میکند الزامات قانونی است.
قبل از آنکه تأثیرات آن به کسی برسد قانونگذاران را تحت تأثیر قرار می دهد زیرا حرف این سامانه این است: “ما به این روش قانونگذاری کردهایم، بنابراین نیازی به قانونگذاری از سوی مؤسسات دیگر، کمیتهها یا هر شخص دیگر نداریم”. مردم فکر میکنند وقتی این گونه حرف میزنم قدرت آنها را زیر سوال میبرم. من کاری به قدرتشان ندارم؛ تمام قدرت های دنیا دست آنها باشد. من تواناییشان برای اعمال قدرت را زیر سوال میبرم.
پس این مسئله را زیر سوال میبرید که آیا جایی برای اعمال قدرت آنها وجود دارد یا نه؟
بله. دقیقا همین طور است.
بنابراین، از نظر شما، بهتر است بگذاریم روال خودش را طی کند. نیازی نیست دنبال چیزی برای قانونگذاری بگردیم.
دقیقا، قبلا به واسطهی ریاضیات قانونگذاری شده است. به جبرگراترین، قابل پیشبینیترین و تعریف شدهترین روش قانون گذاری شده است. سیستمی است که در آن نداشتن حاکم به معنای بی قانونی نیست. قوانین زیادی دارد، و آن قوانین بسیار دقیق هستند.
کریپتوکرنسی از ابهامات قوانین انسانی بی بهره است. چیزی که مردم باید درک کنند این است که نیازی به قانون گذاری برای کریپتوکرنسی وجود ندارد زیرا به قانون نیاز ندارد؛ زیرا از قبل به واسطهی الگوریتمها قانون گذاری شده است.
اگر دنبال قوانین الگوریتمی هستید، درست آمدهاید. اگر دنبال قوانین انسانی هستید، قبلا هم آن را داشتهایم. قوانین انسانی چیز جدیدی نیستند، در واقع ما تلاش میکنیم این قوانین را اصلاح کنیم.
بگذارید به زبان ساده بگویم: اکثر مؤسساتی که اکنون کار حاکمیت را انجام میدهند اساسا ساختهی عصر صنعتی هستند، یک انقلاب صنعتی. به این معنی که مخلوقات اواخر قرن هجدم و نوزدهم هستند و در دنیایی که بال زدن پشه در اتمسفر باعث بروز طوفان در آن سوی کره زمین میشود هیچ نقشی نخواهند داشت.
ما به هم پیسته تر از آن هستیم که به عنوان قدرتهای کوچک در قلمروهای جداگانه با حاکمیت و تصمیم گیری انسانی حکومت کنیم. اگر قصد دارید مدلهای حکومتی عصر صنعتی را در نظر بگیرید و سعی کنید مقیاس آنها را خیلی ساده افزایش دهید و گروه بزرگتری بسازید – اتحادیه اروپا، فدراسیون روسیه، ایالات متحده – خیلی زود دچار فساد و بیکفایتی خواهید شد یا در تصمیم گیری بیش از حد کُند خواهید بود چرا که آنها نمیتوانند با این مقیاس سازگار شوند.
ولی مشکلی که اکنون با آن مواجه هستیم مستلزم این است که نه تنها با آن مقیاس سازگار شوند بلکه به اندازهی فراملیتی درآید. این امر ترسناک است زیرا در آن زمان یک حکومت واحد جهانی وجود خواهد داشت، اگر دولت ملی ما به خوبی فعالیت نکند، دولت فراملیتی چه وضعیتی خواهد داشت؟ ما به یک مدل حکومتی متفاوت نیاز داریم. انقلاب صنعتی دیگر پاسخگوی سیارهی ما نیست. خوب، من این گونه به قضیه می نگرم.
اکنون که دولتها متوجه این بازی شدهاند، که می خواهد روش حکومت را تغییر دهد و روشهای جایگزین ارائه میدهد، به نظرم پاسخهای بسیار متفاوتی دریافت خواهیم کرد، پس زنی و مقاومت.
یک چیز دیگر: من فکر میکنم در مورد میزان منافع دولتها در این فناوری اغراق کردهایم. مشکلات آنها بسیار بزرگ هستند و آنها با کاری که انجام میدهند هیچ سنخیتی ندارند. دلار مشکلات خودش را دارد که بیشمار هستند.
خوب، جای خوبی برای گذار به سوال بعدی است. بسیاری از افراد – عمدتا سرمایهگذاران شخصی – به دنبال جرقهی بعدی هستند که طوفان آینده را به همراه داشته باشد. آنها به ETF اشاره میکنند و میگویند “وقتی به آن جا برسیم، سرمایهگذاران زیادی خواهیم داشت و به این ترتیب سیل سرمایه به بازار روانه خواهد شد”.
مراقب آرزوهایتان باشید.
نکتهی مورد نظر من نیز دقیقا همین است. همانطور که میدانید بخش عمدهای از طلای داد و ستد شده در بازار امروز طلای واقعی نیست، بلکه گواهی خرید طلا است. این همان بانکداری ذخیرهی کسری است. و با آیندهی پیش روی ETF و بیت کوین همین را رقم میزنید.
نکته: بانکداری ذخیرهی کسری سیستمی است که در آن “ذخیره” بانک، تنها “کسری” از تمامی حسابهای مشتریان است. در این سیستم بیشتر واریزیها به بانک، به بیرون قرض داده میشوند و تنها کسری از آنها برای جبران موجودی حسابهای مشتریان نگهداری میشود (مترجم).
شما ارزش آن را کمرنگ میکنید.
خوب. شما قرارداد میبندید. آیا چیزی مانند آیندهی ETF یا بیت کوین وجود دارد که مخالف اصول اخلاقی بیت کوین باشد؟
کاملا ضد و نقیض است. آن چیزی که دربارهاش صحبت میکنید یک نگهدارندهی متولی متمرکز است که کسری از حقوقتان را در اختیارتان قرار میدهد در حالیکه اگر کلیددار خودتان باشید تمام حق و حقوقتان در دست خودتان است. در معرض نوسانات پولی قرار میگیرید. شما در مقایسه با فردی که کلیددار خود است و مستقیما از بیت کوین یا هر کریپتوکرنسی دیگر استفاده میکند هیچ استقلال، قدرت، حق رأی، توانایی مشارکت، اختیار، و اعتبار مستقل از تراکنشها نخواهید داشت. کریپتوکرنسی یعنی سامانهی مشارکت مستقیم.
زمانیکه در یک بازار ثانویه مانند ETF سرمایهگذاری میکنید، یک عضو مستقیم از این سامانهی مشارکت مستقیم نیستید. شما شهروند دست دوم محسوب میشوید. شهروند طبقهی دو یا سه هستید. با این کار تنها بخشی از این انبوه مشخصههای و تواناییهای این سیستم را به دست آوردهاید.
خوب، مابقی ویژگیها در دست چه کسی است؟ در دستان متولی. اکنون این متولی است که برای شما تصمیم میگیرد کدام یک از فورکها فورک واقعی است – نه شما. این متولی است که دربارهی نحوهی رأی دهی در سافت فورک بعدی تصمیمگیری میکند – نه شما. این متولی است که در مورد تمایل شما به تغییر به یک کریپتوکرنسی مختلف یا عدم تغییر آن یا نحوهی انتشار آن تصمیم میگیرد. تمام اینها گزارهی ارزش را بی اهمیت میکنند.
این امر به این معنی نیست که به کریپتوکرنسی آسیب میزنند.
اگر موضوع سرمایهگذاری در میان بود، آن وقت ایدهی وارد کردن سرمایهگذاران بیشتر بهتر بود. ولی مسئله سرمایه گذاری نیست. کریپتوکرنسی سرمایهگذاری نیست؛ یک فناوری است. و وارد کردن افراد بیشتر به آن، بهویژه زمانی که آمادهی پذیرایی از آنها نیست، وضعیت آن را بهتر نمیکند؛ بلکه به صورت موقتی آن را بدتر میکند. چرا که مشکلات بهخاطر حجم ورودی تازه واردها تشدید میشوند.
زمانیکه شرکت AOL به اینترنت پیوست، آن لحظه را “لحظهی طلایی” نامید. اینترنت به آن عنوان “دوشنبه سیاه” داد، زیرا آنها سه میلیون تازه کار را که با اینترنت هیچ آشنایی نداشتند در وسط این معرکه انداختند، این فضا دارای “نتیکت” (آداب معاشرت شبکهای) است و استانداردهای رفتاری و اپلیکیشنهای مفیدی دارد. به دلیل آماده نبودن این شبکه برای این حجم از افراد یا برای آماده نبودنش برای فرهنگ جدید افرادی که این فرهنگ شبکهای را نیاموخته بودند تمام این استانداردها در هم شکست.
در یک سخنرانی که اخیرا انجام دادید، گفتید ایدهی “بانک شخصی” در حال حاضر بهخاطر خلأ تجربهی کاربر، قابلیت استفاده و خلأ فنی، به نظر خنده دار است و گفتید پیچیدگی بالاترین آسیبپذیری کاربر است. ولی مادامیکه طرحهای شهودی و اپلیکیشنهای امنی داشته باشیم، شاهد پذیرش آنچه به دنبالش هستیم خواهید بود.
نه اینکه شاهد پذیرش آن باشیم. در آن نقطه، کمک کردن به افرادی که واقعا به این تکنولوژی نیازمندند امکان پذیر خواهد شد. باید به خاطر داشته باشیم: همه به این فناوری نیاز ندارند. ۵-۱۰ درصد از جمعیت انسانی از دموکراسی نیابتی، مؤسسات مشغول به کار و بانکهای در حال فعالیت برخوردار هستند. ما ممتاز هستیم – این تمرکز اولیهی ما نیست. ما در بلند مدت به این فناوری نیاز داریم زیرا دموکراسی ما به سرعت در حال فرسایش است و از دست ما کاری ساخته نیست.
خوب، در بلند مدت، توسعه دهندگان و فراگیران باید چه کاری انجام دهند؟ جامعه برای عبور دادن کریپتوکرنسی از این رشد سریع لازم است چه کاری انجام دهد؟
نخست، دانستن این موضوع که همهی مردم به آن نیاز ندارند و سعی نکنند آن را به افرادی که لازمش ندارند بفروشند. همه مردم آمادگی این فناوری را ندارند یا نباید جزئی از آن باشند، خوب؟ منظورم این است که، میدانم به افراد زیادی این مژده را دادهام و دوستانم در این فرآیند وارد شده اند و احتمالا سرمایهگذاریهایی کردهاند. شاید امروز خوشحال باشند، شاید هم از دست من ناراحت باشند. این یک تیغ دو لبه است.
ولی تأثیر واقعی این فناوری بر ۶ میلیارد نفر دیگر: بدون حساب بانکی، بدون دسترسی به خدمات مالی، و سرکوب شدهی سیاسی. از این فناوری به عنوان ابزاری برای تشدید قدرت شخصی، به ویژه قدرت دفاعی، برای کمک به مردم برای دفاع در برابر مؤسسات بزرگ و فاسد استفاده میشود، خواه مؤسسات دولتی باشند یا خصوصی. قدرت همین است: به مردم آزادی میدهد.
اکنون همه به این قدرت نیاز ندارند و آمادگی آن را نداریم که یک میلیارد نفر را به این عرصه وارد کنیم که تاب آن را ندارد.
شما گفتید همه به این فناوری نیاز ندارند. آیا فکر میکنید زمانی وجود دارد که همه از کریپتوکرنسی استفاده کنند؟
قطعا.
آیا فکر میکنید در قالب جریانهای خصوصی انجام میشود یا جریانهایی با پشتوانهی دولتی؟
تمام آنها. هر شکلی که بتوانید تصور کنید: با پشتوانهی مردمی، پشتوانهی خصوصی، صدور دولتی، صدور خصوصی. من فکر ميکنم اساسا کریپتوکرنسیهای صدور دولت، همان کسب و کارهای معمول هستند. آنها مشکلات بنیادین را تغییر نمیدهند. مشکل بنیادین عبارت است از کنترل متمرکز شده؛ هیچ دولتی کریپتوکرنسی که متمرکز نباشد صادر نخواهد کرد. بنابراین، آنها وقتشان را صرف کارهای بیهوده میکنند.
و قطعا کریپتوکرنسی منتشر نخواهند کرد که برای تأمین آن سقف وجود داشته باشد.
درست است. دقیقا. یا کریپتوکرنسی که نتوانند سانسور کنند یا مرزهای آن را کنترل کنند و احراز هویت بخواهد. زیرا نظارت بسیار مهم است.
بنابراین این چیزها اتفاق خواهند افتاد. فقط لزوما جذاب نیستند. نکته جذاب این است که یک سیستم یا سامانههای باز، بدون مرز، خنثی، مقاوم در برابر سانسور و جهانی است که حتی اگر دولتها تمایلی به وقوع این ماجرا نداشته باشند ولی به مردم قدرت انتخاب میدهد.
این مسئلهی بدون مرز بودن من را به یاد مارکسیسم میاندازد، این ایده که بیت کوین بدون مرز است، منکر کنترل متمرکز آن است و قدرت خرید و قدرت رأی دهی را به مردم باز میگرداند.
من فکر میکنم مردم تمایل دارند سیاستهای از پیش تعیین شدهشان را به بیت کوین بازتاب دهند و این امر به این دلیل است که دارای این ویژگی آینهگونگی است که همان چیزی باشد که میخواهید باشد یا آن شکلی شود که میخواهید باشد. در نهایت اینکه مارکسیست یا کاپیتالیسم نیست. کریپتو است. این امر بسیار جالب است زیرا مارکسیسم و کاپیتالیسم و تمام سامانههایی که امروز داریم در اواخر قرن نوزدهم ابداع شدهاند. آنها سامانههایی هستند که اساسا از انقلاب صنعتی متولد شدهاند.
بیت کوین، پست مدرن است. چیزی است که در هیچ یک از سبدهای موجود قرار نمیگیرد زیرا سبدهای جدیدی در حال ساخته شدن هستند. زیرا سامانههای دولتی و سیاسی را باز تعریف میکند. بنابراین این حقیقت که از نظر برخی افراد به مارکسیست شبیه است، از نظر برخی افراد به کاپیتالیست شبیه است، از نظر برخی افراد به لیبرترینیسم یا آزادیخواهی شبیه است، از نظر برخی افراد به آنارشیست شبیه است به این خاطر است که آنها تلاش دارند یکی از برچسبهای سنتی را بر آن بزنند.
چارچوب ارجاعات شما باید تغییر کنند تا بتوانید بر آن برچسب بزنید. آیا یک دارایی است، اوراق قرضه است، یک ارز است یا سهام؟ کریپتوکرنسی است. و این یعنی چه؟ چیز جدیدی است که هیچ یک از آنها نیست ولی در عین حال، همهی آنها است. ویژگیهای یک فلز گرانقدر، اوراق قرضه، سهام، ارز، قرارداد را دارد – ویژگیهای تمام آنها را دارد. ولی هیچ یک از آنها نیست.